فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

زیارت... و ورود به توسکا

  صبح به زیارت حضرت معصومه(س) مشرف شدیم. زیارت خیلی خوبی بود  بعد از چندسال زیارت نصیبم شده بود ای کاش میتونستم مدت بیشتری به راز و نیاز بپردازم.   به یاد همتون بودم و دعایتان کردم. در ادامه راه از تقریبا 60 کیلومتر مانده به مرزن آباد در ارتفاعات کوه های البرز، به آسمان صعود کردیم.  هوای بسیار دلپذیر و تمیزی داشت. نفس عمیق میکشیدم. دستم را از پنجره به دست ابرا سپردم . دستم را قلقلک میداد.   جای همتون خالی بسیار هوای پاک وخنکی بود. ساعت16 به مجتمع تفریحی آموزشی توسکا رسیدیم. ناهار را با کمی تاخیر اماده کردم با سالاد میل کردیم بسیار خوش مزه بود. ...
22 مهر 1391

سفر به رویایی ترین نقطه ایران

به نام صاحب طبیعت و زیبایی اولین سفر شمالمون با فاطمه در تاریخ ٢٢ شهریور سال ١٣٩١ شروع کردیم   ساعت 7:30 آغاز سفرمون بود. سفر به سواحل زیبای دریای خزر.   ناهار در آباده میل کردیم. از آزاد راه اصفهان _قم مسیرمون رو ادامه دایم. بابایی به دلیل اینکه میتونست باسرعت بالا بره این مسیرو انتخاب کرد. تو مسیر به زیارت امامزاده سلطان حسین(ع) فرزند امام هادی(ع)، عموی امام زمان رفتیم. خیلی با صفا بود. عصرانه چای، کیک و میوه را در آنجا میل کردیم. چون فضای بزرگ ی بود مسافرا اونجا رو برا اقامت انتخاب میکردند چادرهایشان را علم می کردن و شب را در هوای آزاد درمکان مقدس به صبح میرساندن. با حیرت به خانومی که کنا...
22 مهر 1391

در ادامه تقلید صدای حیوانات

عزیزم صدای بوقلمون هم یادگرفتی وقتی می گم بوقلمون چی میگه، زبونتو تو دهانت میچرخونی و صدای بوقلمون در میاری. خاله عاطفه هم صدای کلاغو امروز برات تکرارکرد تا میگیم کلاغ چی میگه میگی قاقا البته جلو ماشین کلاغی آویزون کردیم تا سوار میشیم برات شعر پاییز میخونم و صدای قارقار در میارم.جالبه بدونی که اگرهم نتونی تکرار کنی به حرکت دهانمون دقت میکنی تا بتونی مدتی بعد تکرار کنی عزیزم فکر کنم یادم رفته بود برات بگم تو ماه رمضان بود که بابایی بهت انگور میداد و برات آهسته کلمه انگور تکرار میکرد و میگفتی angoo تا اینکه امشب دوباره انگور شنیدی و تکرار کردیangoo الهی مامان فدای جیگرش بشه   عکس روی تاب و عکس باروسری اضاف میشود ...
19 شهريور 1391

جاروبرقی میکشم

سلام بر خانواده عزیزم زیارتتون قبول دخترم فاطمه گلی، خاله جون فاطمه برات از سفر جاروبرقی هدیه آورده. بازش کردیم پس از روشن کردن باهاش جارو کشیدیم شماهم طبق معمول بلافاصله یاد گرفتی مث ما جاروشو رو زمین میکشی و روشن خاموش میکنی الهی که در پناه حق همیشه سالم و تندرست باشی و ما همیشه شاهد پیشرفتت باشیم                                                         آمی...
16 شهريور 1391

تقلید صدای حیوانات

سلام بر غنچه در حال رشدم دخترم دیشب به اتفاق خاله جون مریم شام مهمان باشگاه بودم تو راه برگشت من میگفتم دخترم ببعی چی میگه؟ شما گفتی: بع بع گفتم : هاپو میگه گفتی: هاپ هاپ گفتم :آقا گرگه چی میگه گفتی: هو هو (لبهاتو غنچه میکنی و میگی ) گفتم: میام میام(منظور پیشی) چی میگه و گفتی: میام میام الهی فدات بشم خرگوش کوچولوم . هر چی خاله جون اصرار کرد یه بار دیگه مکالمه رو تکرار کنی تا صداتو ضبط کنه تکرار نکردی. بعضی اوقات معتقدی به جمله معروف" اخبارو یکبار میگن" و هر چی ما اصرار به پخش مکرر داشته باشیم جز انکار از جنابعالی چیزی عایدمون نمیشه ناگفته نماند که تو خونه دایم درحال تمرین و تکرار صدای ح...
15 شهريور 1391