فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

روزمرگی و حرفهای جدیدت

سلام عزیزترینم خانومم، امروز ساعت 9:30 ازخواب پاشدی اصلا سر حال نبودی و خیلی کسل بودی و طبق معمول مایل به خوردن صبحانه نبودی برات دسر زعفرانی(شیر، آرد برنج، شکر، پودر پسته،بادام، شکر، زعفران) آماده کردم چند قاشقشو خوردی و دوباره ساعت 11 لالا کردی. هویج سیب و گوجه فرنگی و  موز و انار و اتاق و پول خوب میشناسی  و میگی: هبیج تیب گوجی مو و انا و اتا و پول  تا میگم بیا تو بغلم دوتا دستاتو باز میکنی و میپری ٢٢ آبان ...
22 آبان 1391

بندر دیلم

امروز به همراه زندایی (به قول خودت دندای) رفتیم دیلم و خرید کردیم بعدش ناهار در پارک ساحلی خوردیم بعد از آن رفتیم آب بازی کردی. نشستی کف دریا و ذوق کردی و آخرکار گریون از آب جدات کردم عکسهای دیلم کلا این سفر از همه سفرهایی که سه تایی رفتیم بهتر بود و خیلی آروم بودی و بهمون خوش گذشت ٢٠ آبان ٩١ ...
20 آبان 1391

19 آبان

کناردریای جزیره راه رفتی و آب بازی کردی خونه خالجان از تو میوه خوری همه سیب هارو جدا کردی و کنار گذاشتی. صد آفرین به دختر من عکس اسکله سنگی خرچنگ کباب شده خوردیم شماهم مارو همراهی کردی و خوشت آمد عکس خرچنگ ...
19 آبان 1391

مسافرت به ساحل خلیج فارس

امروز چهارشنبه ناهار میگو پلو آماده کردم و بابایی ساعت 12 آمد و عازم سفر به جنوب شدیم. ازچند هفته پیش قصد سفر داشتیم که به دلیل ناآرومی هات و درد دندونت به تاخیر انداختیمش تابه امروز. ناهار دشت ارژن خوردیم خیلی هوا خنک بود. از دشت ارژن تا برازجان لالا کردی ورودی برازجان چای نوشیدیم هر چند پشه های موزی حمله کردند و بدنمونو تیکه تیکه کردن و مجبور شدیم فرار کنیم. شام خونه دخترداییم بودیم. سرسفره "دوغ دوغ" راه انداخته بودی که بیا و ببین. خونشون دوبلکس بود. جات تو پله ها بود، من بالای آخرین پله و بابایی روی اولین پله مراقبت بودیم. ایستاده بالا پایین میرفتی و بالا پایین رفتنت تمامی نداشت. بعد از صرف شام رفتیم در کناره ه...
17 آبان 1391

ناهار خوشمزه و مفید

امروز واست ماش پلو با ماهی قزل آماده کردم. ماهی، گوشت قرمز و گوشت مرغو معمولا راحت تر از میگو میخوری. منم سعی میکنم که میگو رو به شیوه های مختلف طبخ کنم تا علاقه مند شی عزیزم ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^   دیروز ناهار واست پلو سفید با کتلت میگو(سیب زمینی آب پز و میگو پخته و رنده شده و تخم مرغ و آرد سوخاری) آماده کردم. خیلی مایل نبودی ولی کمی بهت دادم ^^^^^^^^^^^^^^^^ آب سیب سه نفره ولی وروجک مایل نبود بخوره ^^^^^^^^^^^^^^^ ع زی ز م تا صدای هواپیما رو میشنوی، میگی:هوا یا هبا ...
16 آبان 1391

شیرین کاریهای دخترم

هفته گذشته که فاطمه عشیری اینجا بودن خیلی بهت خوش گذشت. "آنی" صداش میزدی. باباش برات موزیک میزاشت مث عروسک عربیت خودتو به چپ و راست تکون میدادی و میرقصیدی. یکی یکی صدای حیواناتو براشون در میاوردی و موش میشدی و چشمک میزدی و تاتی میکردی و عمو عمو میگفتی خلاصه هزار ماشالله مجلس آرای بلا معارضی هستی. همه چشمارو میدزدی و همه حواسارو میبری سمت خودت الهی که چشم بد و دیده تنگ از همه دسته گلا دور باشه 14آبان در 14 ماهگی ...
15 آبان 1391

عید سعید غدیر خم مبارک

سلام هموطنان عزیزم امروز ناهار جیگر بردیم پارک شقایق، بابایی زحمت کباب کردنشو کشید. خیلی خوشمزه بود و چسبید شما هم نوش جان کردی البته چون خیلی گرسنه بودی از روز قبلش چیزی نخورده بودی. اصلا زمین نمینشستی، فقط دوس داشتی راه بری و در پی اون تالاپ تلوپ بخوری زمین  ١٣ آبان     ...
13 آبان 1391

آش رشته مخصوص...

امروز ناهار واست آش رشته با گوشت چرخ کرده واست به قول بوشهریا ساختم. بیشتر به خوردن رشته هاش علاقه نشون دادی. لا به لاش بقیه چیزاشم سعی کردم بهت بدم. غذاهات اکثرا جداگانه کته ای کاملا نرم و با کره طبخ میکنم به همین دلیل خوردن اضافات غذات برام سمه. پس قول بده همین یه ذره ای که واست میپزمو تا انتها بخوری ١٠ آبان ...
10 آبان 1391

سیزده ماه و سیزده روزگی فاطمه خانوم

دیشب هر دو بخاریارو تا صبح روشن کردیم خیلی چسبید و فضای خونه رو گرم کردن  اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بعداز سفر تابستونمون تا حالا خودم مادر شجاع شدم و با جرات ناخوناتو خودم کوتاه میکنم. راستش پیش از این که ناخونات کوچولوتر بود جراتشو نداشتم و بابایی زحمتشون متقبل میشد.  اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا این روزا تو خونه بیشتر تاتی میکنی باکمک دیوار و مبل یا به تنهایی و کمتر گاگله میکنی  اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا امروز خاله جون فاطمه چشمک زدنو بهت یاد داد. اینقد بامزه پلک میزنی که نگو ٩ آبان ...
9 آبان 1391