خونه مامان جون
سلام عروسک قشنگ من صبح به نوید اینکه میخوایم بریم خونه مامان جون از رختخواب جدات میکنم و از کسلی درت میارم و گرنه ازخواب بیدار میشی ولی بی رمق و گریان و... عسیسم صبح از خواب پاشدی و پنیر مثلثی و نون گذاشتم جلوت و شیر با اندازه گنجشک خودی. نصف لیوان شیرو تو لیوان کاغذیریختم و رفتیم دم در بهت دادمش و راهی خونه مامان جونشدیم . عاشق اینی که پول بدی به راننده. همیشه بعد از پیاده شدن ازت میپرسم خونه مامان جون از کدوم وره؟ اشاره میکنی به سمت خونشون چن شب پیش تو ماشین به بابایی میگفتی:"بابایی از سمت راست برو" صد البته راست و چپو هنوز تشخیصنمیدی فقطمیدونی که مسیره میگی:"بابایی تند نرو(چون معمولا عقب سر پا میایستی و این ور اون ور میشی، ال...