در ادامه نا آرومی های همیشه گی

از شنبه تا امروز بینهایت بهانه گیر شدی. ای خدای من چرا من فقطباید از صبح دفع کنند بهانه ها باشم و آروم کننده شما. ای کاش زودتر مشکلت که نمیدونم چیاه حل بشه خودتم دقایقی تو خونه آروم باشی بازی کنی.

دیروز گریه فراون بردمت حمام با گریه فراون سشوارت کردم و تو مویی زدم که اونم در آوردی و ماههاست  که اصلا اصلا هیچ چیز تو موهات نمیزنی. بینهایت گریه کردی تا من خواستم ناهار بپزم که تو بغلم نشوندمت و ماهی سرخ کردم و گرنه به هیچ صراطی مستقیم نمیشدی. امروزم از صبح پاشدم نهار درست کردم حتی دمشم دادم که یدار شدی صبحانه بدمت و بریم پیش فاطمه عشیری تا ظهر. صبح با گریه بلند شدی.  دسشویی حاظر نشدی بیای بشورمت.صبحانه گفتی نمیخوام و بهانه کره کردی . برگشتیم دوباره ناهاربابام بهم بده و...

بعد از نهار شدید گریه کردی که بابام بیاد پتو بهم بده والم کنه بلم کنه. ای کاش وقتی بابا میومد هم با هم بودین

هیچ راهکاری دیگه مفید نیست نه برای دسشویی بردنت نه برای تو مویی زدنت نه برای حمام دادنت کتابی و راهی نمونده که امتحان نکرده باشم.

ای خدی مهربون خودت راه حل مناسب به ذهنم برسون

فقط بهانس بهانه تنهایی تو آپارتمان و بهانه نبود یه فامیل دلسوز که ساعتی باهات صمیمانه بازی کنه و نبود انسانی که دلش با ما باشه ...دور و بر همه آدم زیاد است ولی چندتاشون از صمیم قلب دوسمون دارن و براشون مهمیم خیلی کمن. خیلی کمن انسانهایی که فقط فقط برای خودمون ما رو بخوان. روابط ظاهری  و فامیل دور و بر خودمون زیاد میبینیم اما دلاشون با ما نیست. درد بزرگ انسانها همینه ریا در ارتباطات به ظاهر صمیمانه.  میخوانت تا زمانی که بهت احتیاجی دارن. متاسفانه متاسفانه. چشم بصیرت نمیخواد  دیدن انسانهایی که لایق نام بزرگ انسان نیستند و از انسانیت بویی نبرده اند... بیشتر از این نوشتن جایز نیست

دخترم پاره تنم فقط به یاد داشته باش که لحظه به لحظه با خدا باشی و همه کارهایت را برای او انجام دهی و خودت را از خلق رها ساز و هیچ کار کوچکی حتی برای خلق نینجام و تنها به خاطر معبودت بندگانش را دوست بدار محبت کن و کارهایی که در توانت است را برایشان انجام بده اما تاکید میکنم نه برای آنها بلکه برای او که بینای کل است.

 دهم یازدهم دوازدهم اسفند