دغدغه های این روزهامون
سلام فاطمه بانو
مسیله بی میلی به غذا خوردنت و آرزوی شنیدن واژه مامان رسنمه غذا میخوام هنوز برام رویاس. موقع گرسنگیتو از ناآروم شدنت تشخیص میدم و معمولا راغب به خوردن غذای متنوعی که میپزم برات نیستی و با هنوز از ترفندستان کمک میگیریم. اینکه بگویی غذا میخوام یا دوباره میخوام هنوز بده و... هیچ کدام هنوزپیشنیومده.چرا موقع گرسنگی حمله ور میشی به سمت بستنی یا شکلات و اینجور چیزها را تقاضا داری که نمیشود.
2 مسیله نگه داشتن دسشویی برای ساعتها خودت نمیگویی تا دقیقه 90 و منم اگه متذکر بشوم و از راهکارستن بخوام ببرمت به سمت توالت که اصلا نمیای و منم اصلا اصرار ندارم بعد از دوماه و چن روز هنوز زیاد شلوارتو خیس میکنی و در پی اون هر آنچه زیر پایت است.و واقعا هم حق داری نتونی کنترل کنی چن ساعت دسشویی نرفتن مسلمه. کلا وحشت داری از رفتن .
در پی این مسیله ناخن خوردن شدیدتر از مرحله از شیر گرفتن به طوری که تو این چن ماه اصلا ناخن گیر احتیاج نداشتی و دایم در حال جویدنی که برای من و بابایی عذاب آوره.
3 نساختن با دوستت و همسنات حتی با رکسانا که ساعت ها با هم بازی میکردین و همچنین خانواده مامان جون خیلی تعجب آوره کارهای عجیب و غریب
4 موهاتو اصلا تو خونه نمیزاری ببندم با هیچ چیزی و همه موها نه فقط موهای جلوت از بغل ها هم تو چشماته و جلو دیدتو گرفته حتی. پیش از این هم این مسله را داشتیم و در آخر مجبور به کوتاه کردن میشدم این بارو نمیدونم هنوز تصمیم نگرفتم.
البته همگی طبیعی اه و مناسب سنت و خواهد گذشت
امید داریم که موارد عنوان شده نیز مانند مراحل قبلی رشدنت هر چه سریعتر با برخورد مناسب من و اطرافیان به بهترین شکل ممکن رفع شود.
دایم به خودم گوشزد میکنم همانطور که مسیله ز شیر گرفتنت که بسیار سخت و طاقت فرسا بود تمم شد مطمین باش با آرامش من و یاری خدا وند مهربان این مراحل نیز سپری میشود .