نیمه بهمن
حمام دلچسب با آجی جون یا pepa
کاردستی دریا+مجتمع زیتون و شهربازی گاندو
مادری در آستانه سی سالگی
سلااااااااام به همه خوبان چن وقته که روزها که میگذرد بیشتر و بیشتر از روز قبل فکر میکنم که کم کم سی ام بهار عمرم دارد میرسد. سی سال زندگی، سی سال تلاش و... به خودم فکر میکنم ه دراین سالها چه کردم و چه نکردم. حداقل از این بابت ت بسیار خورسندم که ازدواج کردم تا کامل شوم و ثمره ازدواجم دختری است که در این دوسال و چن ماه دست منو گرفته و راه را نشانم میدهد. بسیار درس ها از لحظه لحظه هایش گرفته ام. آخر این چه مکتبی است قرار است من تو را پرورش دهم و مسول تربیتت هستم یا برعکس تو آمده ای که مرا بسازی و مربی اخلاقم باشی؟ یا اینکه هر دو با هم و در کنار هم پیش برویم؟؟؟؟؟؟؟ درست است که چراغ پر نور راه من شدی ول...
یک روز با آجی زهرا
به نام روزی دهنده قلب ها سلام عزیزم ساعت ٩ دو تایتونو بیدار کردم. شیر موز خوردیم و به نظافت شخصیم رسیدم حمام کردم. خیلی بوسم کردی سرتا پامو و بهم میگی عزیزم. خیلی خوشحالم که این واژه محبت آمیزو یاد گرفتی.ناهار مرغ سرخ کرده پختم و سالاد آماده کردم ولی آخر غذا آوردم. ظهر خوابیدین.منم به شستن ظروف پرداختم. عصرانه آب هویج بستنی دایتی نوش جان کردیم. تا باباییی از سر کار اومد گفتی برات گذاشتیم. با آجی پازل٤_٦_٨ تکه بازی کردی. پزشک بازی، آجرک خوابوندن نینیت البته بیشتر خودت بازی میکردی و آجی گوشیش تو دستش و واتساپ ... شام ساعت ١٩ خوردیم کته گوجه رفتیم خونه مامان جون. اونجا چای با بسکوییت خوردی و پفیلا پیاز جعفری و آخر شب تو...