فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

در 130 روزگی

به نام آفریننده فرشته های کوچولو و سلام بر خورشید زندگیم عزیزترینم با تمام وجود دوستت دارم و عاشقتم،تمام لحظات با تو بودن زیباست دختر ملوسم،مامان جون واست این لباس خوشگلو سوغات آورده اینم اسباب بازی که خاله جون فاطمه برات گرفته چراغاش روشن میشه،موزیک میزنه و دور خودش میچرخه ...
5 بهمن 1390

در ابتدای ماه پنجم

بنام پروردگار عالم و قادر دختر عزیزم چند روزه که به غلت زدنت مداومت میکنی و خدا رو شکر یاد گرفتی که بعد از غلت گردنتو بالا بگیری و به جلو نگاه کنی هر وقتم خسته میشی سرتو زمین میذاری و به خودت استراحت میدی، خیلی قشنگ و فعالانه زانوها و انگشتاتو به زمین میزنی و تلاش میکنی که به جلو بری. صد آفرین به دختر توانمندم و هزاران سپاس به درگاه معبودم یاد گرفتی دستاتو به هم میگیری این نشان میده که هم دیدت و هم هماهنگی چشم و دستت بهتر شده ...
30 دی 1390

واکسن چهار ماهگی

دیروز چهارشنبه ٢٨ دی، بابایی مرخصی گرفته بود صبح ابتدا 1٢ قطره استامینوفن بهت دادم برای واکسن  چهار ماهگیت به درمانگاه امام حسن مجتبی(ع) رفتیم  ابتدا تشکیل پرونده دادن بعدش قد و وزن شدی که خدا را شکر عالی بود بعدش قطره فلج اطفال خوردی سپس توی رون راستت واکسن سه گانه زدند گریه کردی ولی از واکسن دو ماهگیت راحت تر بود شاید به دلیل اینکه این ماه فقط یه واکسن داشتی تو ماشین خوابت برد خیلی حالت خوب بود و مثل واکسن دو ماهگیت _که پاهاتو تکون میدادی و گریه میکردی _نبود هر ٤ ساعت ١٤ قطره استامینوفن به مدت ٢٤ ساعت بهت می دادم  تا اینکه ساعت 20 یه غلت زدی و بعدش گریه شدیدت شروع شد، تب هم کردی بدنت داغ شده بود تا ساعت...
29 دی 1390