فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

اردی بهشت در بهشت (باغ ارم)

سلام گل خوشبوی زندگیم امروز با عمه ای رفتیم باغ تا دلی تازه کنیم و روحی با نشاط. اردیبهشت در باغ ارم یعنی دل سپردن به آرامش و قدم زدن در پیاده روها و نشستن بر تخته سنگها و ...  همه چیز زیباست چون خالقی جمیل و بی نظیر دارد دلمان نمیخواهد زمان تمام شود و چشم از این همه زیبایی برداریم ، هوا تاریک گردد و... ولی به ناچار در بلندگو پخش میکنن بازدید کنندگان محترم وقت بازدید از موزه گل و گیاه شناسی ارم به پایان رسیده خواهشمندِم...  عزیزم همیطور که در عکس قبل مشخص بود جدیدا گوشوارتو کشف کردی و با دست میگیری و... در ابتدا خواب بودی خیلی ناراحت شدم چون بار دومی بود که می آوردیمت باغ ارم و دوست ...
27 ارديبهشت 1391

ولیمه در رستوران سنتی نخلستان(2)

بالاخره روز موعود رسید،روزی که قراربود به مناسبت ورود یه فرشته کوچولو دور هم جمع شیم و شاد باشیم  بابا امین با متولد شدنت تصمیم گرفت فامیلو ناهار به رستوران سنتی نخلستان دعوت کنه. ببخشید دیر شد دلیلشم این بود که باید منتظر یه فرصت مناسب میگشتیم که عمه بیادش و ناهارو در کنار هم در رستوران باصفای نخلستان میل کنیم. همچنین  تولدت با شروع سرما همراه بود، تو سرما بیرون بردنت چندان خوشایند نبود. خلاصه ولیمه تا امروز به تاخیر افتاد ولی برات بد نشد چون  خودتم بزرگ تر شدی و از دیدن محیط زیبای رستوران لذت بردی رونای مهربون میگفت مهمونی مربوط به فاطمه است ولی خودش نمیتونه بخوره ناگفته نمونه برای اینکه بی بهره نمونی یک کم ار ا...
26 ارديبهشت 1391

اولین بار به شهر بازی میرم و ...

در ادامه پست قبل دخترم، امروز بابا امین مرخصی بود. صبح ابتدا رفتیم مرکز بهداشت واسه چکاب ماهیانه این بار نشسته، وزن شدی ولی مگه رو وزنه مینشستی! ورجه ورجه میکردی و ناآروم بودی. این ماه اصلا وزن نگرفته بودی خیلی ناراحت شدم اینهمه تلاش خودمو کرده بودم غذاهای مقوی و ... برات آماده میکردم و با هزار ترفند سعی میکردم چند قاشق بهت بدم و... ولی ظاهرا بی فایده بوده ان شالله که ماههای بعدی جبران کنی و بهتر غذا بخوری ظهر ناهار در رستوران سنتی نخلستان بودیم (جزییات در پست قبل) بعد از ظهر به اتفاق عمه مینا رفتیم شهر بازی ستاره فارس ابتدا سوار ماشین شدی خیلی خوشت اومد و  لذت بردی بعدش...  رونا جون بغلت کرد و ب...
26 ارديبهشت 1391

رفتن به مزار بابا بزرگ(پدر بابا امین)

سلام  دخترکم ای مردم دنیا در چشم شما باید کم ارزش تر از پوست درخت و شاخه و برگهای اضافی آن باشد. از گذشتگان پند بگیرید قبل از آنکه آیندگان از شما پند بگیرند. این جهان مذموم و بی ارزش را رها کنید زیرا که او افراد بسیار زیادی را که عاشق و شیفته آن بودند، رها ساخته به فراموشی سپرده است.» از فرمایشات حضرت علی (ع) در نهج البلاغه عزیزم هر ساله بر سر مزار پدر بزرگت میرفتیم(متاسفانه به دلیل بعد مسافت رفتنمون سالیانه است) امسال به اتفاقت رفتیم به دیدار کسی که شاید با بزرگ کردن پدرت همیشه در رویای دیدنت بوده ولی عمرش کفاف نداد. رفت خیلی زود حتی منم لایق دیدنش نبودم. پر کشید ولی دنیایی از خوبی را از خودش به یادگا...
25 ارديبهشت 1391

شمارش معکوس روزهای، هشتمین ماه عسل خانوم

دنیا، روزها،شبها، ساعتها،دقیقه ها و ثانیه ها کجا با این عجله صبرکنید آهسته تر جلو برید میخوام بیشتر از کودکانگی دخترم لذت ببرم امروز سوپتو به کمک یه برگ پرپین(خرفه) خوردی. تا دهنتو واسه خوردن پرپین باز می کردی به جاش قاشق سوب می رفت تو دهنت دخترکم مجتمع تجاری هایپراستار اخیرا افتتاح شده این سومین باریه که به اونجا میبریمت(البته این بار به اتفاق عمه رفتیم) خیلی کیف میکنی تو کریر میشینی همه جارو نظاره میکنی دیشب عمه خانم سر پا نگهت داشت و جلوت توپ گذاشت خیلی ماهرانه با پات به توپ شوت میکردی* فوتبالیست کوچولوی مامانی دیگه* به ددرخیلی علاقه داری ولی برعکس از تو ماشین اصلا خوشت نم...
24 ارديبهشت 1391

آب میگم

عزیز مامان یاد گرفته میگه "آب"،"هاپ"، "هاب"، "آپ" و مشابه اینها ما هم هرموقع تو حمامی و یا دستتو میشویم و آب بهت میدم بارها و بارها کلمه "آب" برات تکرار میکنم  الهی در‌  تربيت  ‌و‌  ادب كردن  ‌و‌  نيكى فرزندم مرا يارى كن، از‌  جانب فضل  ‌و‌  كرمت، وجودش را‌  برايم خير  ‌و‌  بركت قرار ده‌،درباره  ‌ى او‌  آنچه از‌  تو‌  طلب مى كنم ياری ام گردان آمین                    22/2/13...
22 ارديبهشت 1391

بیست اردیبهشت

امروز چند دقیقه ای با زیر مبلی ها بازی کردی و آروم شدی از هر وسیله ای که اولین بار بهت بدم خیلی خوشت میاد و باهاش بازی میکنی و مدتی سرگرمش هستی و همه جاشو بررسی میکنی، میخوریش و... مامان فدات بشه که تا گریه میکنی اشکتم سرازیر میشه.     ...
20 ارديبهشت 1391

به حمام پناه آوردم...

سلام ناناسم دختر گلم دیروز عصری بردیمت باغ جنت تو سرسره ذوقه فراوان کردی.اولین روزی بود که با تیشرت میبردیمت بیرون(البته کلی تلاش کردم تا بابایی راضی کردم میگفت ممکنه باد بیاد). تیپ اسپرتم خیلی بهت میاد کلی ذوقتو کردم عکس زیبایی در کنار گل شیشه شوی(Bottle Brush Flower ) دو تا پاهاتو میزدی رو سرسره و ابرازخوشحالی میکردی بعدش بابایی رفت ورزش تو خونه اصلا آروم نبودی خوابت میومد ولی نمی خوابیدی هر چی بهت نشون میدادم،میبردمت تو اتاقها،سالن فایده نداشت از سر ناچاری بردمت تو حمام رو صندلی نشستیم شما هم به آواز خونی مشغول شدی تا باباامین اومد دعا: رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا م...
17 ارديبهشت 1391

فرنی سوپ

امروز پنج شنبه اس.بابایی درکنارمونه.من و دخترم خوشحالیم . من از این بابت که باباش باهاش بازی میکنه میبرتش تو محوطه میچرخونتش سوار تابش میکنه و منم گوشه ای از کارهای عقب افتاده ام رو به اتمام میرسونم. از کتاب خوبی که بابایی واست آورده بگم خیلی غذاهای خوشمزه داره .امروز واست فرنی سیب(نشاسته،آب سیب، آب تصفیه مخلوط شده و پخته) انتخاب کردم. چشیدم دیدم در نظرما بزرگترا خیلی خوشمزس وای به حال شما نینی ها !!!! به مادران گلی که تمام وقت تکیه کلامشون اینه که :نی نی من غذا نمیخوره و..: به عنوان خواهر کوچکتر پیشنهاد میکنم که غذای کودک دلبندشون متنوع کنن ممکنه که بتونیم با ترکیب جدید مواد، غذایی مطابق با ذایقه عزیزمون پیدا ک...
14 ارديبهشت 1391