فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

تفرجگاه کهمره سرخی

یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود دخترکی بود به نام فاطمه گلی، مامان و باباش خیلی دوستش داشتند به هربهانه ای میبردنش بیرون تا چیزای جدید ببینه. امروز نخودی قصه ما میره به یه جای مفرح در حومه شهرشون. توراه درختان سرسبز، ببعی، باغ های میوه و ... میبینه، آخر راه هم پیچ های تند و ده کره بس و منظر رو رد میکنن و تو دل کوه چادر میزنن و یه روزو در دل طبیعت به درمیکنن، تو هوای پاک تنفس میکنن و به ریشون استراحت میدن و جای همتونو خالی میکنن و... اما وقتی مامانش خواست بهش سوپ بده، مامانجون فریدش نشونده بودش، مامانش که ترس از افتادن داشت و تا حالا بدون تکیه ننشونده بودش گفت: نیفته و ... بعدش متوجه شدیم که ن...
1 ارديبهشت 1391

بهداشت هفت ماهگی

سلام  سلام صدتا سلام امروز نوبت بهداشت داشتی این اولین باری بود که بدون استرس بودیم چون واکسن نداشتی فقط واسه چکاب میرفتیم با فاطمه (نوه خاله مامان جون) که مهمانمون بود،بردیمتون که خدا رو شکر همه چیزت عالی بود و از خودم احساس رضایت داشتم چونکه از یکی، دو ماه گذشته تمام سعی خودمو کردم که انواع غذاهای مقوی و سالم برات درست کنم که خوب رشد کنی که بحمدلله چنین شد و نتیجه تلاش و زحمتمو دیدم. صبح زود پاشدم و سرتو با حوصله و آروم آروم شونه زدم و چرب کردم چون دوباره حسابی شوره زده بود. آخه موهای پرپشت داشتن این چیزا هم داره بعدش رفتیم خونه مامان جون حمامت دادیم.عافیت باشه تمیزکم این روزها واسه دوتاتون سوپ و حریره بادام...
26 فروردين 1391

عاشق ددرم

از امروز عدس هم به سوپت اضافه کردم چون عدس آهن بالایی داره، از دو روز پیش نیز کره به سوپت اضاف کردم و عصرانه پوره هویج با کره برات آماده کردم امیدوارم به غذاهایی که با حوصله واست میپزم علاقه بیشتری نشون بدی عصری رفتیم خونه آنیا،تا کنار هم گذاشتیمتون آنیا جورابتو از پات در آورد و شما هم به صورتش حمله ور شدی اگه بدونی آنیا وروجکی شده همش بشکن میزد و در حالت نشسته، پاهاشو زمین میزد و پایکوبی میکرد و دستهاشم به حالت رقص تکون میداد دخترم، برخلاف سری قبل که رفتیم و نا آروم بودی این بار خیلی خوشت اومد و ذوق کردی ٢٣/١/١٣٩١ ...
23 فروردين 1391

در دامان طبیعت ...

امروز واست سوپ با مرغ محلی درست کردم و چون حجم غذاتو کمتر کردم  کامل نوش جان کردی اینجوری دیگه خوشحالم که غذاتو کامل خوردی دیروز با مامان جون فریده رفتیم پیک نیک پس کوهک،هوا عالی بود و نیمه ابری و خیلی بهت خوش گذشت جای همه دوستان خالی ادامه مطلب منتظر شماس  حریره بادام تو طبیعت می چسبه مگه نه؟ امامزاده ای اونجا بود و دختر عزیزم برا همتون دعاهای خوب کرده جوجه کباب آقا امین خیلی خوشمزس.جاتون سبز بعدش رفتیم روستای چرمکان واسه دختر نازم مرغ محلی گرفتیم ...
19 فروردين 1391

نیمه فروردین

فاطمه جون در حال خوردن سوپ میکس شده، ماهیچه با کدو، جعفری و خرده برنج چه لذتی داره غذا دادن به وروجک.من و دخترم روزها موقع غذا کلی با هم بازی میکنیم و خوش میگذرونیم   نی نی فاطمه و دوستاش تو تخت خواب در حال بازی از دیروز گوشت سوپتو به سفارش عمه مینا تو زود پز میپزم . مقاله ای هم خوندم که خیلی راجع به مضرات پختن زیاد گوشت نوشته بود به دوستان گلم هم توصیه میکنم به این مورد توجه کنند ...
15 فروردين 1391

فردای سیزده بدر

سلام بر دخترم ،یار و یاورم دیشب بابایی دستهای پر مهرش را به سرت می کشید و در گوشت نجوا می کرد که دختر گلم درسته که به بودن در کنار هم عادت کردیم ولی از فردا باید برم سر کار، شما و مامانی مراقب همدیگه باشید و ... آخه میدونی دو ماه اخیر بابایی اکثر روزا کنارمون بود و خوش می گذروندیم امروز ساعت 8 از خواب پاشدی و یه کوچولو حریره بادام  نوش جان کردی نازنینم این روزها موقع خوردن غذا تو صندلیت می شونمت و با اسباب بازیهات مشغولت میکنم و تا دهنتو باز می کنی که اسباب بازی بخوری،قاشق غذا میره تو دهانت.مرتب باید یه سری اسباب بازیهای جدید بیارم تا برات تازگی داشته باشه و مشغول خوردنت کنم ...
14 فروردين 1391

عکسی از صد و نود و پنج روزگی

وروجک ما عاشق بیرون رفتن و دیدن آدم های جدیده ولی این چند روز به دلیل بارون نتونستیم زیاد بیرون ببریمش امروز عصر تصمیم گرفتیم که تو ماشینی هم که شده یه چرخی تو شهر بزنیم و هوایی تازه کنیم ...
11 فروردين 1391

نمایان شدن ششمین مروارید در شش ماه و سیزده روزگی

ورود ششمین در مبارک بالاخره مروارید ششم (دندان لترال راست فک بالا) طاقت نیاورد و اومد که صدفو گرانبهاتر کنه فدات بشم که با این سن کمت باید درد تحمل کنی. از شدت درد فکتو کج میکنی و با دندونهای پایینت به این دندون فشار میاری امروز واست سوپ بوقلمون درست کردم که حالت بد بود و اصلا نخوردی امیدورم همه مرواریدات بدون درد و به راحتی نیش بزنن امروز خدا رو شکر کاملا خوب شدی و داروهای سرماخوردگیتو قطع کردم   ...
10 فروردين 1391