فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

دوسی رکسانا

رحلت پیامبر گرامی ص و شهادت امام  حسن ع تسلیت باد سلام عزیزم تقریبا ساعت 10 بیدار شدی صبحانه نشاسته با شیر درست کردم با تزیین خلال پسته و بادام و پودر نارگیل نوش جان کردیم. منم به نظافت درب و پنجره آشپزخانه سرگرم شدم نصب پرده زیبا ه حسابی آشپزخانه تغییر کرد. و ساعت 12 رکسانا آمد و شیر آورد و باهم کمی خوردین و بازی کردین و کیف پوشیدین و البته هر از گاهی هم به رکسانا اسباب بازی نمیدادی ولی روی هم رفته خیلی از دیدن بازیتون لذت میبرم و لی تمام اسباب بازی ها و کتاب ها و... رو از جای خود خارج میکنید و ارزشش و داره چون چند ساعتی با دوستت سپری میکنی. .... مامان جونینا و عمو علی اومدن ناهارقلیه میگو با خودشون آوردن و دور هم...
10 دی 1392

تقدیر و تشکر از خاله سلیمه جان

سلام دوست خوبم عزیزم در ابتدا ازت تشکر کنم بابت کلیه اس ام اس هات از ادبی ها تا خاطرات تا معرفی کتاب و سی دی و سایت و ... و پوزش میخواهم از اینکه به علت مشغولیاتی که دارم و نمیتوانم تک تکشان را پاسخ گو باشم. عزیزم بعضی از چیزهایی که معرفی میکنی دارم و دوس دارم در اون مورد باهم تبادل کنیم ولی به دلیل اینکه اس ام اس ای اه برام سخته. و چیزهایی رو که ندارم هم از تجربیاتت استفاده میکنم. مثلا بازی چوبی ماهیگیری که به پیشنهادت گرفتم واقعا پسندیدم و از همه مهمتر اینکه فاطمه جون بسیار خوشش آمد و لذت برد. قریب یک ماه هر شب که باباش از سر کار میاومد بارها و بارها ماهی صید میکردن و میچیدن و دوباره از اول. هر شب هزاران بار بازی میکرد...
29 آذر 1392

ماسک خرگوشی

سلام عشقم دوشنبه امروز با آوردن کاغذ رنگی ها و ساختن ماسک خرگوشی سرگرمت کردم. همه عروسهای خرگوشی رو آوردیم و آقا شیره که بهشون حمله میکنه و میرن پشت بوته ها قایم میشن و هویج نارنجی درست کردیم و از غذای خرگوش(کاهو، هویج، کلم) دندونای بزرگ و گوش بزرگش صحبت کردم و شعر خرگوش من چه نازه میخوره...و ماسک رو صورتم گذاشتم البته ناگفته نماند که اصلا از ماسک خوشت نمید و حاضر نیستی نزدیک صورتت ببری. سه شنبه جیگری امروز خیلی کسل بودی و همش دراز میکشیدی و شبی رفتیم مجتمع ستاره واست جوراب شلواری و زیر سارافونی صورتی و بلوز شلوار سبز گرفتم. عکس با تمام بافت هات رو مبل ازت انداختم ...
28 آذر 1392

موزه تاریخ طبیعی_خمیربازی در اولین بار

سلام بر همه دوستان خوبم و دختر شیرینم امروز چهارشنبه قرار بود خاله مریم بیاد پیشت. ولی می گفتی خاله مریم نیاد خاله فاطی بیاد. شاید به این دلیل که خاله فاطیمرتب میاد خونمون شایدم چون وقتش آزاد تره و بیشتر باهات بازی میکنه. امروز پنج شنبه رفتیم موزه تاریخ طبیعی خیلی خوشت اومد و از دیدن حیوانات لذت بردی. حدس میزدم چون خیلی به حیوانات علاقه داری. ولی از طبقه بالا ه حاوی حشرات بود و... اصلا خوشت نیمد البته بازم حدسمیزدم . بعدش رفتیم  خمیر بازی و کاغذ رنگی و کتاب قلقله زن( چشمی )مرکز فراز واست دو تا پازل گلدونه خریدم فصل ها و حیوانات بیشه  واست گرفتم. شب حدود یکساعت و نیمی باهم خمیربازی کردیم  خیلی خوشت اومد با کارد...
24 آذر 1392