مادری در آستانه سی سالگی
سلااااااااام به همه خوبان چن وقته که روزها که میگذرد بیشتر و بیشتر از روز قبل فکر میکنم که کم کم سی ام بهار عمرم دارد میرسد. سی سال زندگی، سی سال تلاش و... به خودم فکر میکنم ه دراین سالها چه کردم و چه نکردم. حداقل از این بابت ت بسیار خورسندم که ازدواج کردم تا کامل شوم و ثمره ازدواجم دختری است که در این دوسال و چن ماه دست منو گرفته و راه را نشانم میدهد. بسیار درس ها از لحظه لحظه هایش گرفته ام. آخر این چه مکتبی است قرار است من تو را پرورش دهم و مسول تربیتت هستم یا برعکس تو آمده ای که مرا بسازی و مربی اخلاقم باشی؟ یا اینکه هر دو با هم و در کنار هم پیش برویم؟؟؟؟؟؟؟ درست است که چراغ پر نور راه من شدی ول...