پ و ش ک
سلام عروسکم دیشب ساعت 1 بامداد در حالی که خواب بودی ناگهان تکونی خوردی و نا آرومی و بهت گفتم جیشداری بیابریم، آب میخوای؟ فقط نا ارومی میکردی ناگهان دیدیم جیش کردی تو شلوارت بغلت کردم بردمت دسشویی بشورمت میگفتی: مامان جون بیاد و... شستمت میگی: همون شلوار خیس شده رو میخوام ای خدا از دست بهانه ها و گاها همکاری نکردانات بینهایت شدید گریه کردی وبه هیچ طریقی هم ارونم نمیشدی. تا اخرش رفتی پیش مامان جون آروم شدی و درنهایت اومدی کنارم خوابیدی. اخ که چقد عصبی میشه ادم و باید خشمشو بخوره صبح بیدار شدی مامان جون اینا نبودن. ناهار دلمه برگ انگور درست کردم عالی شد موادشو در میاوردی و برگ خالی میخوردی چون ترش بود خوشت میومد . ماما...