اولین روز باتجربه جدید بی پوشکی
چهارمین روز پروزه
باحضور خاله فاطمه
اوج لجبازی دسشویی نرفتن و...
در ادامه گرفتن پوشک-کارگاه سفالمون-گرفتن عینک آفتابی-روز زن_پارک آزادی
سفر به خوزستان
دریاچه زیبای مهارلو
سلامی به لطافت بهار و به معطری فصل دل انگیز بهار را دوست دارم. رویش دوباره برگ های درختان، صدای پرندگان، تازه شدن طبیعت ... همه و همه انسان را مشتاق شتافتن به دامان سرسبز طبیعت میکند. امروز صبح بابایی ماهی قزل الا خرید و درون آبلیمو و روغن زیتون گذاشت و راهی دریاچه مهارلو شدیم. قایق سوار شدیم و از دیدن نعمت زیبای خداوندی لذت بردیم. دریاچه نمک که بحمدلله امسال پر آب بود و مسافران زیادی را به سمت خود کشاند و رنگ زیبای صورتی اش زیباییش را دو چندان کرده. فاطمه جون دست به نمک ها میزد و لذت میبرد. ناهار کباب ماهی خوردیم بسیار خوشمزه بود جای شما خالی. و برای استراحت به منزل آمدیم. بعد ازظهر عمو امیداومد دیدنت . بعدشم هم تا خبر دار شدی ...
آدینه بهاری
سلام بهاری خدمت همه عزیزان تاخیر طولانی داشتم امیدوارم بتونم پست های آخر سال ٩٢ تا امروزرا خلاصه وار پر کنم. به دلیل مشغولیات فراوان آخر سال متاسفانه خیلی کم مطالعه کردم و به وبلاگ ها و سایت های مورد علاقه ام هم نتونستم سربزنم امیدوارم از این پس جبران گذشته هم بتوانم بکنم. روزهای خوب و خوشی پیش رو داشته باشید از ساعت ٦ تا ١٠ کلیه عکسهای مربوط به سال ٩٢ را مرتب کردم و فلدر بندی آماده ریختن بر روی دی وی دی توسط همسری بر طبق سنت هرساله جهت ذخیره عکس ها. بابایی و فاطمه جون راهی پارک کردم البته به همراه دوچرخه. بیست و دوم فروردین(چقد زود ٢٢ روز از سال جدیدم گذشت) ...
در ادامه نا آرومی های همیشه گی
از شنبه تا امروز بینهایت بهانه گیر شدی. ای خدای من چرا من فقطباید از صبح دفع کنند بهانه ها باشم و آروم کننده شما. ای کاش زودتر مشکلت که نمیدونم چیاه حل بشه خودتم دقایقی تو خونه آروم باشی بازی کنی. دیروز گریه فراون بردمت حمام با گریه فراون سشوارت کردم و تو مویی زدم که اونم در آوردی و ماههاست که اصلا اصلا هیچ چیز تو موهات نمیزنی. بینهایت گریه کردی تا من خواستم ناهار بپزم که تو بغلم نشوندمت و ماهی سرخ کردم و گرنه به هیچ صراطی مستقیم نمیشدی. امروزم از صبح پاشدم نهار درست کردم حتی دمشم دادم که یدار شدی صبحانه بدمت و بریم پیش فاطمه عشیری تا ظهر. صبح با گریه بلند شدی. دسشویی حاظر نشدی بیای بشورمت.صبحانه گفتی نمیخوام و بهانه کر...