فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

شهریوری شدن فاطمه

سلام ملوسکم،از ابتدای بارداری تاریخ تولدت ١١/٧/١٣٩٠ تعیین شده بود ولی جلسه آخر معاینم چون خانم دکتر زهرا صراف رفت خارج ، رفتم پیش خانم دکتر مینو رباطی و تاریخ عملمو  ٢٧/٦/١٣٩٠ گذاشت در واقع عزیزم شما شهریوری شدی و ١٦ روز زودتر به جمع ما پیوستی و خانمونو نورانی کردی     ...
11 مهر 1390

رفتن مامان جون

عزیزکم دیشب مامان جون رفتش و ما تنها شدیم ،من و مامان جون کلی گریه کردیم من می بایست همه کاراتو خودم می کردم البته شما هم خیلی دختر گلی هستی و بامامانی همکاری می کنی دخترکم مامان جون تو این ١١ روزی که پیشمون بود خیلی خیلی برامون زحمت کشید روزی هزار بار شما رو با عرق شاطره و دوغ می شست تا زردیت زودتر دفع شه،اصلا مامیت نمی کرد میگفت گرمته و پوستتم حساسه به همین خاطر مجبور می شد هر روز یه عالمه شلوار و لباستو بشوره و... خلاصه خیلی لطف کرد دستش درد نکنه ان شاالله بتونیم جبران کنیم   ...
7 مهر 1390

کارهای فاطمه جونم

سلام مامانی این روزای اولیه زندگیت که با خزان پاییزی همراه شده فعلا دست و پا میزنی،س کسکه میکنی،موقع خوابیدنم مثل بابایی دستتو زیر چونت میذاری،خنده های غیر ارادی،گاهی هم اخم می کنی،بعضی وقتها زبونتو در میاری  الهی فدات شم ، هر روز منتظر دیدن کارهای جدیدتر ازت هستم وقتی هم بیداری  باهات  حرف می زنم ،برات شعر می خونم ،از برنامه های آیندمون برات می گم و...    ...
4 مهر 1390

فاطمه و عمه

فاطمه خانمم،عمه مهربونت دلش طاقت نیاورد و پنج شنبه ،جمعه آمدن شیراز تا دخملکه داداششو ببینه اینم یک عکس نازت تو بغل رونا دختر باهوش و زرنگ عمه ات که امسال کلاس دومیه         ...
1 مهر 1390