شروع دد گفتن
سلام بر موسیقی زندگیم فسقلی بالاخره من و بابایی هم تو مریضیت شریک کردی؟؟؟ نگفتی کی ازت مراقبت کنه!!!!! امروز صبح باباجون اومد دنبالمون و ما رو برد خونشون تا مامان جون ازت مراقبت کنه، سرماخوردگیم خیلی شدید بود و ماسک میزدم و فقط موقع شیر طرفت میومدم دلم برای بوسه های آبدار تنگ اومده بود موهات خیلی خیلی بلند شده بود خاله مریم ترتیب شو داد، برات پیش بند بست و آرایشت کرد ولی به جلو موهات که رسید شروع کردی به خوردن مو مجبور به رها کردن کار شد مامانجون و خاله عاطفه زحمت(هیجدهمین حمام) اولین حمام بهاریتو کشیدن خیلی تمیز و خوردنی شدی حیف که سرماخوردم همینجور که کنار بخاری دراز کشیده بودم و خواب و بیدار بودم صدای ...