فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

صبوری به هنگام خونگیری

1391/5/28 17:45
نویسنده : مامان
663 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح به همراه بابایی راهی آزمایشگاه پاستور شدیم

تا وارد اتاق خون گیری شدیم به قول خودت "عمو" بهت شکلات داد. روی تخت خوابوندمت، بابایی محکم دوتا پاهاتو گرفت. خانومه هم دو تا دستاتو محکم نگه داشت، عمو هم ظالمانه از دست چپت سرنگ بزرگی رو به سرعت پر از خون کرد. منم بالا سرت مشغول سر گرم کردنت بودم و باهات حرف میزدم. چند بار اومدی بزنی زیر گریه سرگرمت کردم به حرف، از گریه منصرف میشدی، تعجب کرده بودی تا اومدی بفهمی... تمام شد.

خیلی خوشمون اومد رو همه نی نی ها رو کم کردی، همه تلاشتو کردی که گریه نکنی و موفق شدی،آفرین دختر بردبارم بهت می بالم

 بغلت کردم و ١٠ دقیقه پنبه الکلی رو محکم رو دستت فشار دادم . بابایی برات آب هلو گرفت ولی بی میل بودی

الهی فدات بشم که با این سن کمت اینقد اذیت شدی

شب بردیمت باغ جنت،بابایی برات جیگر کباب کرد، بهت جیگر دادم تا جبران خون های از دس رفتت بشه عزیزم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان وندا
1 شهریور 91 17:20
آفرین به دخمل صبور ایشالا که چیزیت نباشه عشقم و دیگه نخواد اینطور صبوری کنی: