روز تولد سیزده ماهگیت...
این روزها خوش به حال منه چون تکه کلامت شده "ماما"، دایم میگی "ماما" منم میگم جانه ماما و قربون صدقت میرم.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
تا بهت میگم مسواک بزن انگشت اشارتو میبری تو دهانت و ادای مسواک زدنو در میاری
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
تا میبینی دارم به دستم کرم میزنم تو هم تقلید میکنی و دستاتو بهم میمالی
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
قبلا بارها صدای اردکو برات گفته بودم ولی تکرار نمیکردی تا اینکه امروز دیدم اردک انگشتیتو برداشتی و داری میگی:"کواک کواک"
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
امروز بابایی عکسهایی که به لابراتور عکسباران سفارش داده بودیمو گرفت خیلی با کیفیت و خوب شده بود.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
جای ساعت دیواری و عوض کردیم و به جاش عکستو گذاشتیم. متوجه تغییرات شدی و داییم به سمت شاسی عکست اشاره میکنی
پنج شنبه_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _27مهر
یکسال و یک ماهه شدنت به مبارکی باد
اینم از سیبهای نگینی که خاله جون عاطف زحمت سرخ کردنشو برات کشید و خیلی خوشت اومد و نوش جون کردی، آخه چند روز پیش خاله مریم واست درس کرده بود، متوجه شدیم که عاشق چیپسی