9 ام تیر اولین تلاش برای از پوشک گرفتن خانوم گل
سلام عسل شیرینم که تو خونه اصلا خوشت نمیاد و بی حوصله و کسلی و باید دایم به فکر چاره باشم و راه فرار ازخونه و رفتن به خونه دوستان و فامیل و اکثر شبها هم پارک
صبح که از خواب پاشدی به بهانه حمام رفتن و اینکه بعدش میریم خونه آقا مصطفی تونستم نیمرو بهت بدم بعدش دوتایی رفتیم حمام کردیم و بعدش رفتیم خونه نی نی مصطفی که تقریبا هفت ماهشه خیلی دوسش داری و بوسش میکردی و دوس داشتی بغلش کنی و رو پات بشونیش و...
ساعت ١٤ اومدیم خونه و ناهار که واست آماده کرده بودمو خوردی و لالا کردی.
عصر که از خواب پاشدی اول رفتیم تو تراس، ملیکا و... بودن باهاشون حرف میزدی و... خلاصه از کسالت بعد از خواب در اومدی
عصرانه واست توپک های رنگی درست کردم(سیب زمینی آب پز،سس مایونز و مواد حاوی رنگدانه شامل: فلفل،جعفری، لبو،زردچوبه، هویج یا ...که در دسترس باشه)
رفتیم خونه خاله زهرا و برای اولین بار ٣ساعت پوشکتو در اوردم چون داشتن خونشونو تعمیر میکردن بهترین مکان برای این کار بود و چندین بار بردمت ولی جیش نکردی، میگفتی :"پی پی " میبردمت ولی خبری نبود تا اینه تو خونه پی پی کردی و چون شرتت گشاد بود افتاد زمین، بعد گفتی:"این چیه" وای که چه صحنه خنده داری بود، ببخشید نوشتم که بعد ها که بزرگ شدی خودتم بخونی و بخندی از اینکه اولین بار پی پی تو شورتت کردی و حسی که داشتی، برا من که خیلی خیلی جالب بود
چون دیر به دیر جیش میکنی تصمیم گرفتم که کم کم شروع کنم به حذف پوشک
در یکسال و نه ماه و چهارده روزگی