فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

روزی معجزه ای

باید خدا رو شکر کرد. خدا را بهترین طبیب دید در حالی که ثانیه ای دوباره دخترکم را به من ارزانی داد. برای من این روز، روز تولد دوباره ات بود. روزی که سخت ترین آزمایش الهی را داشتم. روزی که فقط دلم میخواست گوشه ای تنها صدایم کند و منم با اشکم خیسش کنم. ولی باید درکنارت چون کوه مقاوم و چون سنگ صبوری میکردم. میخندیدم و ... تلاش برای از بین بردن لحظه تاریک. خداوند قدرت بی نظیرش را در قالب یک اتفاق، یک... به من نشان داد. آری اوست که لایق شکر گذاریس. اوست که هر که را بخواهد خودش شفا میدهد. خدایا از اینکه دوباره تک تک سلول های بدن نازنین دخترم را به منه مادر برگرداندی ازت سپاسگذارم. بیش از پیش شکر گذارت هستم. پنج شنبه 30 ام آذر ماه سال ...
30 آذر 1391

اللهم صل الله محمد و آل محمد

سلام دخترم نمیدونم چرا دوباره دیشب تا صبح گریه میکردی و همش طلب می می کردی. با اینکه دیشب حسابی خونه مامان جون بازی کردی و فکر کنم گرسنتم نبود ...شاید سرماخوردگی باشه، شایدم مروارید بعدی، و هزار شاید دیگر امروز صبح با اینکه میدونستم وزن نگرفتی ولی با این حال رفتیم مرکز بهداشت. چند وقته شدی کودک ویژه که هر ماه باید چکاب شی. به دلیل کم اشتهاییت خیلی کم وزن میگیری و رضایت بخش نیست و... ___________________________________ و اما 111 امین واژه که با نام حضرت محمد(ص) دهانت را خوشبو و عطر آگین میکنی بابایی میگه: اللهم صل الله فاطمه جونی می گه:ممد( mamad) بابایی در ادامه میگه: وآل دوباره فاطمه گلی میگه:ممد(mamad ) ...
29 آذر 1391

چهارشنبه

سلام بانوی زیبایم دیشب دوباره شب سختی رو گذروندیم. همانند شبهای قبل... صبح هم با نشاط کامل تا صدایم کردی در آغوش گرفتمت و سر و صدا کردم، که کسلی ازت دور بشه. بهر حال... تخم خانم مرغه رو برداشتم و دستت دادم برات با ماژیک چش چش دو ابرو کشیدم و شعرش رو همچنین خوندم . خلاصه به گوشت چرخ کرده اضافش کردم و شد نیمرو مقوی. گوجی هم آوردم که خیلی خیلی دوستداری و با هزار سلام و صلوات و ناز و ادا و فیلم و بازی مقداری رو خوردی. بعد از اون جعبه کلید ها رو آوردم و باهاشون سر گرم شدی. دوباره برای خاموش کردن نق و نوق روزانه ات ... گفتم: فاطمه جون بریم جارو برداریم، جارو بزنیم. رفتی سراغ در کمد و ایستادی و میگفتی جا او(ja_oo). مادر به فدات که ج...
29 آذر 1391

آموزش روخوانی و انگلیسی از کی و...

  سلام وقت داشته باشم به وبلاگ های مختلف سر می زنم. این بار با وبلاگ هیوا جون آشنا شدم که انگلیسی کار کرده بود و با کمک تراشه های الماس قادر به روخوانی شده بود. قبلا هم از مادران راجع به تراشه های الماس چیزهایی شنیده بودم. به سایت تراشه های الماس سر زدم و در حال مطالعه و پرسش و پاسخ از کارشناسان هستم راجع به آموزش انگلیسی و آموزش روخوانی فارسی که از چه سنی و به چه شکل و چگونه و.... باید کار شود.   دختر گلم پانزده ماهگیت مبارک. عزیزم یاد پارسال این روزها به خیر که روی زمین میخوابیدی و قدرت تحرک نداشتی. زیاد از خونه بیرون نمیرفتیم( حتی برف بازی نرفتیم) ولی این روزها مامانی صدایم میکنی و من به داشتنت می بالم. واژه_ واژه به گن...
27 آذر 1391