حضور فاطمه دراولین جشن
دخترم این اولین باری بود که در مراسم عقد(مراسم عقد دختر خاله ام رقیه خانوم) شرکت میکردی. با بقیه همراه میشدی و دس دسی و نینای نای میکردی. فدات بشم الهی همه عمرت تو شادی وخوشی سپری شه
بابایی میگفت وقتی میاومدی پیش مردا که تو خونه بغلی بودن برا خودت دس دسی میکردی، امین میگفت معلوم نیس شما خانوما چی کار میکردین که رو وروجکم اثر گذاشته
الهی فدات بشم وقتی از آرایشگاه اومدم منو نشناختی و تا چند دقیقه تو چشام زل زدی و با تعجب نگه کردی منم که نمیتونستم ببوسمت، تا بغلت میکردم دس به موهام میزدی همه چیز برات جالب بود
رقیه جونم، دختر خاله و دختر عموی عزیزم،یا بهتر بگم خواهر مهربونم خیلی خیلی دوست دارم و برات آرزوی خوشبختی دارم. امیدوارم خداوند در زندگی زناشویی ات جز شادی چیزی ننوشته باشد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی