فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

تولد ده ماهگیت مبارک عزیزم

1391/4/27 2:07
نویسنده : مامان
623 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترم ورودت به ماه یازدهم  مبارک تا چش رو هم بزاریم دو ماه دیگه هم میگذره و یک ساله میشی

امروز تصمیم گرفتم که با اتوبوس بریم  زیارت شاه چراغ(ع). تو اتوبوس خانومی روبرومون بود.بهت میگفت بیا پیشم. رفتی تو بغلش، بعدش به من نگاه کردی که میخوام برگردم. منم گفتم دخترم مامانجونه، یه نگاه تو صورتش انداختی دوباره به من نیگاه کردی که نه مامان جون نیس میخوام بیام پیشت. من دوباره گفتم  عزیزم مامان جونه و شما به صورتش نگاه کردی تا متوجه میشدی که خودش نیس روتو به من میکردیو میخواستی برگردی تو بغلم خلاصه سه باره و چار باره، چند بار تکرار کردم...الهی فدای دخترم بشم که مامان جونشو خوبه خوب میشناسه

بعدش سوار تاکسی که شدیم بهت پول دادم گفتم بده به عمو ، دستتو به سمت راننده دراز کردی که کرایه رو حساب کنی. بازم میگم دوستدارم موش موشک زرنگو باهوشم

عکس تفلد ده ماهگی فندق کوچولو در باغ جنت(مابقی در ادامه مطلب)

شیرین زبونیات تا به امروز

*آب خیلی وقته کاملا میشناسی و در هرشرایطی تشخیص میدی، تولیوان، جاری شدن ازلوله و...

 

*گربه که بهت نشون میدیم، میگی" هاپو هاپو"، میگم عزیزم میومیوه، جواب میدی "میام میام"

*هر مردی میبینی صدا میزنی" عمو عمو"

*باباییو صدا میزنی" امی امی"

*گل میبینی میگی" گ با ضمه"

*گوشی تلفن یا دستتو میبری رو گوشت میگی "اا(اولی با فتحه دومی با ضمه)"

*آینه که میبینی میگی "آننه(هر دو ن با ساکن)"

*تقویمتو بهت نشون میدیم میگیم نی نی تکرارمیکنی" نی نی"

*مفهوم بیا، میام، می می، میفهمی و تکرار میکنی

شیرین کاریات تا به امروز

#دس دسی کردن هرموقع دلت بکشه یا به محض شنیدن صدای موسیقی و یا...

#میگم الله اکبر کن، دو دستتو میبری به سمت گوشات

#تا می ایستیم به نماز مهرو بر میداری بوس بارونش میکنی این کارو مامان جون یادت داده

#تو آشپزخونه که هستیم میگم سامان کو؟ به تقویمی که عکسش روشه اشاره میکنی

#به تصاویر کتابات که اشاره میکنم و برات میگم به دنبالم با انگشت ظریفت اشاره میکنی

#عاشق آب بازی و سرسره بازی و دالی موشه هستی

#قطره مولتی ویتامینتو دوس داری ولی از آیرو ویت بدت میاد البته حق داری

#هنوز برات غذا جدا طبخ میکنم و با هزار ترفند بهت میدم

#دیگه با گاگله خونه رو میپیمایی سینه خیز دیگه قدیمی شده

#بیشتر اوقات بغل مامانجونو به من ترجیح میدی، خیلی دوسش داری

#باباامینم خیلی دوس داری و گاهی که از کنارت بلند میشه دنبالش میری و گریه میکنی

# تو جمع بهت بگیم دایی محمد کو بهش اشاره میکنی

#صبح ها هنگامی که خوابی باید کنارت بخوابم و گرنه گریه میکنی اگه کنارت نباشم گریه کنون میای سمت در اتاق

#سعی میکنی هرچی ما بگیم تکرارکنی، میگفتم از خاله اجازه بگیر جواب دادی" اج"(ا با کسره)، بابایی داشت میگفت عزیز تو هم تکرار کردی و...

#با دست گرفتن به مبل و یا ... میایستی

#هر چیزی رو مببینی به کمکش بلند میشی یا رو زانوات میایستی

#بهت میگیم موش بشو صورتتو مث موش میکنی که خوردنی میشی

#بهت میگیم پنکه یا لامپ کجاس به سقف اشاره میکنی

#دستممیبرم جلو دهانت میگم بوس کن، یهبوس دلچسب نثارممیکنی

 و ...که ممکنه فراموش کرده باشم

البته همه کارهای بالا رو باید خودت بخوای و گرنه بعضی وقتها که میلت نباشه هیچکدومو انجام نمیدی

 

ببخشید اگه عکسهات خیلی خوب نشده، دیر موقع بود خیلی سرحال نبودی. تولد یک سالگیت جبران میکنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان فرنيا
2 مرداد 91 11:36
ايشالاعكسهاي تولد 1سالگي دختر سرحالي باشي عزيزم
راستي عجب كيك قشنگي چه تزيين ساده اما جالبي داره


متشکرم که میای و مهربونی میزاری
مامان علی
8 مرداد 91 23:50
ماشالله به این دختر خوشگل و باهوش و شیرین زبون