فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

سوم خرداد

1392/3/3 20:09
نویسنده : مامان
480 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم امروز بابایی صبح رفت ماموریت. صبحانه اولین بار شیرکاکایو خوردی و خوشت اومد. چن روزه بینهایت برای دسشویی بردنت مشکل بهم زدم و نمیای و با گریه فراوون باید ببرمت و ...ناگفته نمونه که قبلا هم اینجوری شده بودی و راههای زیادی بکار بردم تا دوباره عادت کردی.

بینهایت هم پنجیرم میگیری علتش هم فک کنم همون در اومدن دندونات باشه که اذیتت میکنن و بهت فشار میاره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان فرنيا
4 خرداد 92 8:09
اخي روز پدر بابايي رفت ماموريت
افرين به فاطمه جون مگه از پوشك گرفتينش؟ نوش جونت ان شير كاكائو فرنيا هم خيلي دوست داره


سلام نه از پوشک نگرفتمش منظورم همون رفتن به دسشویی و شستنه
مامان سانای
6 خرداد 92 10:35
در پناه خدا باشید
مامانی درسا
13 خرداد 92 3:37
سلام سلام بعد از مدتها اومدم دلم براتون تنگ شده بود وای از این دندونا که ما هم این روزا بدجور درگیرشیم ........ ببوس گلی خانمو
مامان ضحــــــــــــــــا
9 تیر 92 8:37
سلام ماماني
نيستين كم پيدا شدين؟؟؟؟؟
فاطمه جون خوبه؟؟؟
چرا پست جديد نميذارين؟؟؟
كامنتتونو خوندم البته اتفاقي چون مخفي بود
من با ضحا بيشتر روي بن بن بن كار ميكنم.كارتون هم همون برنامه هايي كه تو تلويزيون نشون ميده رو نگاه ميكنه:مثل با ما بيا ،عمو قناد و عموهاي فيتيله اي و...
سي دي خاصي هم براش نخريدم چون منتظرم بن بن بن هاش تموم بشه
و بعضي وقت ها سوره هاي قراني رو بهش ياد ميدم.
البته كتاب داستانهايي كه براش خريديمو تو وبلاگش توضيح دادم و عكسشونو گذاشتم كه شعر هاشونو بهش ياد دادم.مثل حسني نگو بلا بگو و...

موفق باشید دوست خوبم
مامان پریاگلی
13 تیر 92 22:22
به طاها به یاسین به معراج احمد
به قدر و به کوثر به رضوان و طوبی
به وحی الهی به قرآن جاری
به تورات موسی و انجیل عیسی
بسی پادشاهی کنم در گدایی
چو باشم گدای گدایان زهرا (س)
چه شب ها که زهرا (س) دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیم و بی تاب مولا
غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما
مسیرت مشخص، امیرت مشخص، مکن دل ای دل بزن دل به دریا
که دنیا به خسران عقبا نیرزد
به دوری ز اولاد زهرا نیرزد.
و این زندگانی فانی جوانی
خوشی های امروز و اینجا
به افسوس بسیار فردا نیرزد



اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقینا یقینا خریدار یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟
چه اندازه در ندبه ها زاری یابی؟
به شانه کشیدی غم سینه اش را؟
و یا چون بقیه تو سربار یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟
چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟
دل آشفته بودن دلیل کمی نیست
اگر بی قراری بدان یار یاری
و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سرخوش ز دیدار یاری



نسیم کرامت وزیدن گرفته
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را
به مردم که بازار یوسف فروشی در این دوره بد شدیدا گرفته
خدایا به روی درخشان مهدی
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لبهای گرم علی یا علی اش
به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امید فقیران مهدی
به حال نیاز و قنوت نمازش
به سبحان سبحان سبحان مهدی
به برق نگاه به خال سیاهش
به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش به جاه جلیلش
به صوت حجازی قرآن مهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده بی سر و پا
مرا همدم و محرم و هم رکاب
سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان
یا مهدی یامهدی مددی


سلام وممنون از بابت ارسال این شعر بسیار زیبا که من خیلی به آن دل بسته ام و تقریبا حفظ شده ام