فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

فاطمه و عمه

فاطمه خانمم،عمه مهربونت دلش طاقت نیاورد و پنج شنبه ،جمعه آمدن شیراز تا دخملکه داداششو ببینه اینم یک عکس نازت تو بغل رونا دختر باهوش و زرنگ عمه ات که امسال کلاس دومیه         ...
1 مهر 1390

خاطرات اولین جمعه

عزیزم امروز ساعت 8:40 الی 8:55 گذاشتیمت کنار پنجره تا حمام افتاب بگیری هر روزم همین کارو تکرار میکنم تا بدنت خوشگلت ویتانمین د جذب کنه. دخترک باهوشم بعد از ظهر با بابایی گذاشتیمت توی تخت خودت و عروسک گردونتو روشن کردیم تا وقتی آهنگ میزد آروم خوابیده بودی و گوش میدادی وقتی تموم میشد حسابی دست و پا میزدی   ...
1 مهر 1390

ازمایش غربال گری

فاطمه جونم روز پنج شنبه٣١/٦/ک١٣٩٠که 72 ساعت از تولدت گذشته بود با مامان جون و بابا امین رفتی درمانگاه فاطمه الزهرا و از کف پای راست کوچولوی نازت چند قطره خون گرفتن برای آزمایشهای فاویسم،گالاکتوزومی،پی.کی.یو،کم کاریمادرزادی تیروئید، ساعت 18:00 نوبت دکتر اطفال داشتی با هم رفتیم مطب خدارا شکر اقای دکتر گفت زردیت کمه ...
31 شهريور 1390

حمام دخملک

قربونت برم دخمل نازم امروز دوتا مامان بزرگ ها با کمک زندایی مامان ساعت ١١:٠٠ زحمت حمامتو کشیدند، دستشون درد نکنه تمیز و ناز شدی بعدشم حسابی خوابیدی و بعدم زندایی مامان ناخن های کوچیکتو کوتاه کرد و منم اونارو یادگاری نگه داشتم ...
30 شهريور 1390

بی قراری های دیشب فنقلی

عزیزک مامان دیشب که سومین شب ورودت به این دنیای قشنگ بود از ساعت ٠٠:٤٠ دقیقه بامداد تا ساعت ٦ صبح خیلی گریه  می کردی من ومامان جونت هم هر راهی رو روت امتحان می کردیم لباساتو عوض کردیم ،دعا برات خوندیم ، پستونک بهت دادیم که اصلا خوشت نیومد و... هیچ فایده ای نداشت چون گرسنه بودی و همگی ناراحت بودیم که کاری از دستمون بر نمیاد الهی مامان قربونت بره و دیگه گریه تو رو نبینههههههههههه ...
30 شهريور 1390

واکسن فاطمه جون

عزیزم،دختر نازم دیروز دومین روز زندگیت ساعت ١٥:٠٠با بابا امین و مامان جون و خاله عاطفه بدون مامانی(مستقلی) رفتی اولین واکسن ب ث ژ رو زدی.منم تو خونه همش راه میرفتم و نگرانت بودم تا زود برگردی،بابایی گفت که خیلی دختر خوبی بودی اینم اولین عکسی که قبل از رفتنت با بابا امین با هم گرفتید ...
30 شهريور 1390

تولد

ساعت ٢:٤٥ روز یکشنبه ٢٧/٦/١٣٩٠معادل با ٩/٩/٢٠١١ فاطمه خانم به دنیا آمد. اینم عکس بیمارستان ناز گل خانم اینم یه عکس فاطمه جون در ١ روزگی روی تخت نوزادی بیمارستان دوشنبه ساعت ٩:٤٥ اقای دکتر حسن زاده متخصص اطفال اومد و شنوایی فسقل خانمو چک کرد و گفت همه چیز خوبه و امروز مرخصید. فردای تولد اولین واکسن فلج اطفال(پولیو)-هپاتیت ب- نی نی و هنگام ترخیص ازبیمارستان ساعت ١٢:٠٠زدیم. ...
29 شهريور 1390