16 دی پارسال و 16 دی امسال
این عمر گران ما عجب ميگذرد هر گز نبدانیم که شب ميگذرد
عمری که گذشت بر نگردد هرگز این جام تهی است لب به لب ميگذرد
ما باده خوران در این میکده ایم یا رب مددی که جان عجب ميگذرد
سلام دختر گلم
میخوام از پارسال چنین روزی واست بگم، روز پنج شنبه 16/10/1389، ناهار قلیه ماهی خوردم.بعد از اون تا چند روز حالم بد شد تصورم این بود که با خوردن بیش از حد ماهی به این روز افتادم به دکتر بهداری مراجعه کردم قرص معده تجویز کردن که اثر بخش نبود ...بعدن متوجه شدم که دلیلش قرار گرفتن شما درون دلم بوده از همون روزهای ابتدایی میخواستی ابراز وجود کنی!!!!
خلاصه عزیزم خوردن این قلیه ماهی هم شد خاطره
ولی امسال در چنین تاریخی دخترکی در بغل دارم توانمند که لبخند هایم را با لبخند زیبا پاسخ میدهد این عمل زیبایت راخیلی خیلی دوست دارم این گویای این است که جزییات را بهتر می بینی درواقع اعضای چهره و لبهایمان را میبینی که میتونی همانند ما لبخند بزنی
با جیغ های فراوان ابراز وجود می کنی و هیجانات درونیت را به ما نشان میدهی
حرکات فیزیکیت نیز بیشتر شده، پاهاتو تا زاویه 90 درجه بالا میاری و جالبتر اینکه به اونها نگاه میکنی
چند روزه وقتی رو پاهام به کمر خوابیدی سر و گردنتو بالا میاری