دستمو به مبلا میگیرم و راه میرم
سلام من فاطمه، چراغ خونمونم امروز اومدم که یه خبر فیتیله ای بهتون بدم، می خوام به اطلاع همتون برسونم که بزرگ شدم و میتونم دستمو به مبلا بگیرم و دور تا دورشون راه برم. مامانی، بابایی حباستون باشه که همین روزا راه می افتم و شما برام یه جفت کفش ناز می گیرید، تاتی تاتی میکنم و هی میخورم زمین و هی بلند میشم آخ که چه کیفی داره میتونم همه جا برم ...
چهارشنبه چهارم مرداد ماه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی