دخترک قرتی من
سلام عزیزم امروز بعدازظهر به اتفاق دخترداییم( عروس خانوم) به دروازه قران رفتیم
عکس دروازه قران
بعدش بابابستنی، بستنی قیفی تو هم کنارم نوش جان کردی. همین که ماشین روشن کردیم صدای ترانه " آمنه آمنه ..." بلند شد، به محض اینکه شنیدی شروع به تکون دادن خودت و دستات کردی. من و دخترداییم از خنده روده بر شدیم.خیلی خیلی بامزه ای. انگار قر تو کمرت مونده بود منتظر بودی...
شب که برگشتیم، عروس خانوم میخواست لالا کنه،شماهم شیطنتت گرفته بود میرفتی و در اتاقو روشون باز میکردی. الهی موش بخورتت بلا خانوووووووووووم
٩مهر١٣٩١
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی