به روال قبل برگشتیم
سلام عسل شیرینم
از دیروز تاحالا دوباره برگشتیم به برنامه قبلیمون، مسافرت بودیم بلافاصله بعدش کارهای تولدتو انجام دادم و... خلاصه تقریبا بیست روز گذشت. دلم برا بازی ظهرا قبل از خوابت تنگ شده بود...
دوباره برات غذای تازه میپزم باحوصله بهت میدم و ظهرا پیش ازخوابت برات کتاب میخونم با تعداد زیادی از اسباب بازیات باهم بازی میکنیم میخندیم. تازگیا یه بازی جدیدم اضافه شده، پتو بازی که اونم خیلی کیف میده.این بازی اینجوریه که وروجک من، پتورو که ببینه خونش به جوش میاد دس میگیره و بی وقفه میگه تاب تاب،آب دستم باشه باید بزارم زمین و برم لبه پتو دس بگیرم و بپر بپرت کنم یا رو زمین بکشمت. الهی من فدای دخمل شیطونم بشم. دایی محمد، مامان جون، باباامین،خاله عاطفه خلاصه همه یه جورایی تو پتو بازی سهیمن. تاگفتی تاب تاب باید یه نفر دس به سینه بیاد به خدمتت
بزرگ شدی خانوم شدی رفتارهای جدید ازخودت نشون میدی.از جمله: غذا رو که میبینی اول باید خودت تست کنی، قاشق دس میگیری اصلا مث قبل نیس که فقط خودم بهت میدادم لا به لاش خودت میخوردی دقیقا برعکس شده خودت قاشق دس میگیری شاید بتونم لابلای شیطنت و ریختو پاشت چند لقمه ای بهت بدم.به همین دلیل حجم غذات خیلی کم شده
اینم عکست موقع غذا نخوردن، آره نخوردن، اصلا لب نزدی
١٢مهر