مهربونی را زکه آموختی
سلام بر دختر پراحساس،بامحبت و فهیمم
عزیزم دیشب که بابایی از ماموریت برگشت رفتیم خاله جون فاطمه را برسونیم، به محض اینکه خاله پیاده شد درو بست، شروع به سرو صدا کردی، سرتو ازپنجره بیرون انداختی و دستاتو محکم دور گردن خاله حلقه زدی و میگفتی: "بیا بیا"
الهی شکرت که مهرو محبت رو در دل کودک یکساله من قرار دادی. به خاطر تک تک دادههات شاکرم
دوشنبه١٧مهر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی