فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

دوشنبه

1391/9/21 22:33
نویسنده : مامان
583 بازدید
اشتراک گذاری

امروز ساعت 7 در حالی که خواب بودم تو خواب همش گیه میکردم و میگفتم آنی آنی...نیس نیس... مامانم از پای سیستم دوید و اومد آنی که بالای سرم بودو کناترم گذاشت و گفت مامان جان آنی همین جاس هسش و تا صدای مامانمو شنیدم دوباره خوابم برد. اینقد آنی و دوس دارم که تو خواب و بیداری دس از سرش یر نمیدارم. ساعت 9 از خواب پاشدم مامانم خیلی با انرژی تخم مرغو از یخچال در اورد  و به من نشون دادو خلاصه خودمم نفهمیدم چطور شد که نیمرو مو خوردم . سارافونه بافتی که عمه مینا واسم اورده رو خیلی دوست دارم دیشب تا حالا تا چشم بهش میافته از مامانم میخوام که تنم کنه، آخه دخترم دیگه از لباسای دخترونه خوشم میاد

عکسهای تو کارتونی

12:30خوابیدم تااااااااااااااااااا ساعت 17 باورش سخته مگه نه، ولی باور کنید خوابیدم.

بعدش که پاشدم ناهار خوردم.

 103 امین کلمه:اینروزا علی سر زبونمه تا میخوام بلد شم میگم علی

مامانمم بیشتر وقتا صدا میزنم مامانی


104 امین کلمه

امروز کلمه بغل یاد گرفتی و تکرار میکنی قبل از اینکه بغلت کنم میگم چی، بگو بغل

جواب میدی: ببل(babal)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان علی
26 دی 91 0:57
ای جونم فدای اینهمه مهر و محبتت. خدای علی نگهدارت باشه عزیزم