فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

خبرهای تازه و داغ

1391/9/25 15:58
نویسنده : مامان
523 بازدید
اشتراک گذاری

 

 سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

عزیزم امروز متوجه شدم که در حین پخش اشعار کودکانه تلویزیون یا گوشی من. به کلماتی مثل لالا، چشم(chashm) و... که برات آشنا بود به محض اینکه میشنیدی، تکرار می کردی

الهی فدات بشم خیلی خیلی ذوق کردم و تا بابایی اومد براش تعریف کردم

   ...................................................................     

گاهی وقتا به در فریز اشاره میکنی و میگی بنتی(banti). راستش، اولش من متوجه نمیشدم ولی چون زیاد تکرار کردی و تا درو باز کردم اشاره به بستنی میکردی متوجه شدم که منظورت بستنیه

  106 امین کلمه بستنی: بنتی( banti)     

  ..................................................................            

 107امین کلمه:

میگم فاطمه جون عکس بگیر

دستتو مبری جلو چشت و می گی: چیک، چیک

و 108 امین کلمه ناخون گیره که بهش میگی: چیک چیک

.......................................................

 109 امین کلمه:

وقتی میخوایم نماز بخونیم میای کنارمون و میگی: "الله"

الهی الله نگهدارت باشه عزیزم

................................................

و 110 امین کلمه:

وقتی میخوای در اتاق یا در ظرف غذا یا... ببندی به ببند میگی:بند(band)

............................................

شام واست همبر خونگی درس کردم خوشت اومد و نوش جان کردی

 امشب از بابایی خواستم که در جمع مهمونا از شما هم پذیرایی کنه، وقتی ظرف میوه رو جلوت گرفت از بین همه میوه ها، میوه مورد علاقه ات، انارو برداشتی

الهی مامان فدای دختر انار خورش بشه

پس از رفتن مهمونا در حالی که ظرف میوه جلوت بود ازت خواستم انارا رو بدی به من، همین کارو انجام دادی، بعد سیب ها و بعد پرتقالها فدات بشم الهی، میدونستم که قدرت تفکیک میوه ها رو داری عزیزم

شنبه 25 ام آذر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان علی
23 دی 91 1:18
راستی در موردشب یلدا دقیقا متوجه منظورت نشدم. امیدوارم اون اشکی که توی چشمای مهربونت نشسته، از سر ِ شوق باشه. می بوسمت. بر می گردم ضمنا ساعت کامنتم رو هم داشته باش ازون شبهایی که من جغد تشریف دارم


سلام
نه اتفاقا برعکس شب یلدا برام شب سختی بود.
گفتی جغد. من که الان نزدیک دوساله که جغد شدم و با جغدا نشست و برخواست دارم.
مامان علی
26 دی 91 1:16
آفرین به این دختر باهوش...بهههله زندگی با جغدها هم عالمی داره و من امشب هم جغد می باشم... بنظرت دیگه می تونیم یه خواب اروم داشته باشیم ؟لی دغدغه؟ تا آخر عمر؟ این بهای مادر بودنه؟ ... هعی...
مژگان مامان رها
23 بهمن 91 13:49
سلام خانومی.تو وبلاگ رها نوشتی که خواهرت گفتاردرمانی خونده.و کمکتون کرده تا دخملتون زودتر کلمات رو یاد بگیره.میشه چندتا از این راهکارهارو به من هم بگید؟البته اگه برات مقئوره اصلا دوست ندارم به زحمت بیفتید.به هرحال ممنون.دخمل گلت رو ببوس[h
سلام عزیزم حتما
دوستدارم صفحه ای تو وبلاگ به این موضوع اختصاص بدم
ولی در کل از الان میتونی شروع کنی
1 هر وسیله ای تو خونه دیدی و چشت بهش افتاد و... براش اسمشو بگی و ازش بخوای برات تکرار کنه مثلا قاشق چنگال دامن لباس شلوار ناخن گیر سبد.... کلیه وسایل آشپزخونه و لباسها و کمد و تخت و اتاق و... بیرون میری ماشین و ...تکرار رنگ ها و اعداد و میوه ها و... همه چی حتی چکش و... هر چی دستت اومد و باهاش کارداشتی اسمشم واسه دخمل گلت تکرار کن ازش بخواه تکرار کنه بخش بخش بگو براش و ...
فعلا رو این مورد که من خیلی ازش جواب گرفتم کار کن بعدش سر فرصت دیگه یاد آوری کن تا راجع به فلش کارتها و جمله بندی برات بگم عزیزم