فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

خودم براتون بگم که...

1391/9/22 15:45
نویسنده : مامان
484 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نی نی ها

دیشب تا رفتیم تو اتاقم اولش خوابم نمیبرد ولی بابا امینم ازخستگی زود خوابش برد منم همش نیگاش میکردم و سرمو رو بالش، کنارش میذاشتم بعدش با مامانم خاله بازی کردیم و تو ظرفای خودم غذا خوردیم، یهو به فکر آنی افتادم، مامانم در کمودمو باز کرد و برشون داشت، گذاشتمشون رو پام و لالاشون کردم و پتو هم روشون گرفتم، بازم دیدم خوابم نمیاد. گفتم:"جین جین"، مامانم گفت:"برش دار"، منظورم بلز بود با مامانم دینگ دینگ کردیم

بعدشم رفتم سراغ کشو لباسام و تعدادیشونو در آوردم البته بعدش گذاشتمشون سر جاشون

بعدش خستم شد، 40 دقیقه بامداد لالا کردم.

صبح 9:30 از خواب پاشدم. مامانم برام نیمرو با گوشت چرخی آماده کرد ولی یه کوچولو بیشتر نخوردم ولی مامانم ول کن نبود از همون شیوه های بازی کمک گرفت یهو دیدم بشقابم خالیه


بعدش مامانم حمامم داد و تمیز شدم اگه بودید بوسم میکردید مگه نه؟

بعدش رفتم نشستم رو لبه کارتون خرما، مامانم تو پست بعد عکسشو میذاره.

بعدشم ناهار کشمیش پلو با ماش و ماهی قزل سالمونی خوردم و خوشم اومد. بعدشم کنار مامانم گوجی های سالادشو خوردم.


بعدشم لالا کردم الان مامانم اومده براتون مینویسه

بعدشم...

دیگه بعدی نداره چون من خوابم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان رومینا
24 آذر 91 0:45
مااشلا به دختر نازتون خدا حفظش کنه


مامان درنیکا
24 آذر 91 12:45
ممنونم مامان فاطمه، شما هم ماشاالله نی نی نازی داری فکر کنم دو ماه از درنیکا بزرگتره


مامان علی
26 دی 91 1:02
چه ژست هنری هم گرفته بلا ... آره اونشب هم شنیدم به بلز علی اشاره می کرد یه چیزی می گفت من فکر کردم میگه دینگ دینگ چه صداشم نازه. علی که اون چوب ضرب هاشو میذاره پشت گوشش بعد با همون سوییچ که ذکر خیرش بود شروع می کنه به نواختن روی صفحات .یاد تام و جری می افتم تازه باهاش آواز هم می خونه


علی بلا مبتکر کوچولو