فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

سفر به تهران

1392/6/4 11:40
نویسنده : مامان
301 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترم مایه افتخارم

عزیزم ساعت ١١ با گریه شدید از خواب بیدار شدی و تقاضای می می داشتی. مانتو پوشیدم و شیر عسل برات برداشتم و رفتیمتو محوطه، پارسا بود و پیشی با دیدن اینها آروم شدی شیرتو خوردی و پارسا برای اولین بار اومد خونمون تا ساعت ١ خونمون موند و بعدش بابایی اومد و تا ساعت ١٥ که از خونه زدیم بیرون شدید بهانه گیری کردی و به زمین و زمان گیر میدادی دقیقا شدی مث روزهایی که مریض هستی. درکت میکنم واقعا سخت اه داری یه چیز آرامش بخش و دوست داشتنی رو از دست میدی. تو ماشین تا فرودگاه خوابیدی ساعت ١٧ سوار هواپیما که شدیم بیدار شدی،با هدیه ای که مهماندار بهت داد بازی کردی و از پذیرایت خوردی.

ساعت ٢٠ راهی  پارک لاله شدیم ابتدا خوشت نیمد ولی با دیدن شهر بازی و بچه ها شروع به بازی کردی و شام خوردیم

دایم میگفتی ماشینمون کجاس؟

عزیزم چون همیشه با ماشین خودمون اینوراونور میریم سوار تاکسی و اتوبوس و هواپیما برات عادی نبود.

با دایی رحمت صحبت کردی و بهش گفتی:"زندایی کجاس؟رقیه کجاس؟" فدات بشم که حواست به همه دور و بریات هست

و آخر کار گفتی:"مامان خوابم کن:

فدات بشم خیلی برام جالب بود حرفت

ساعت ٢٣:٣٠  تو بغلم گذاشتمت و اینقد راه رفتیم تا خوابت برد

عزیزم فک کنم امروز اولین روزی بود که در کنار خودم ظهر و شب تقریبا راحت بدون می می تونستم بخوابونمت هورررررررررررررا

 چهارم شهریور ماه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)