فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

شب نشینی خانوادگی

1392/8/1 23:26
نویسنده : مامان
410 بازدید
اشتراک گذاری

رابطه بین من و تو مثل هوا و نفسه، خودت میدونی نباشی چی میشم

عزیزم دوستت دارم

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

دلم تنگه واسه نوزادیت، الان عکسهای نوزادی تو تو فیس بوک دیدم وای چقد ریزه میزه بودی چقد تلاش کردم من و بابایی البته، با هم تا به امروز رسیدی. چقد کارهای منزل مانع بازی 24 ساعته من و تو میشه، هر چی از زیرشون در میرم بازم میان دامنگیرم میشن

صبحانه شیر موز عسلی خوردیم.ناهار آماده کردم و راهی محوطه شدیم چون حوصلت سر رفته بود

چشمم روشن شد به سرسره بازی ات به سبک جدید، که بدون دمپایی از پایینه سرسره میرفتی بالا و بعد خوابیده به پشت، پایین میآمدی.

تماشایی بود، این رفتارها رو از سایر فسقلی ها دیدی و آموختی

منمتعجبشدم.

 ناهار با حضور خاله فاطمه جون آش رشته خوردیم خدا رو شکر کاسه دس گرفتی و خوردی( ناگفته نمونه از صبح برات از آش رشته گفتم و دوس داریم نخود داره و...) وبعد از غذا با تمام خستگی هام به خاله جون سپردمت و راهی نظافت آشپزخانه شدم.

شام سمبوسه با نون آماده پیراشکی درست کردم عالی شد. کمی خوردی اینجور نبود که خودت دس کنی برداری  و منو خوشحال کنی. و شاد از حضور مهمان ها (دو خاله با شوهراشون و دایی محمد)، می رفتی تو اتاقت اسباب بازی میاوردی و خودنمایی و پارسال بهار دسته جمعی...(شعر معروف دایی رحمت) خوندی و آخر کار حسابی خسته بودی و سریع خوابت برد. منم رفتم کمی دس به قلم شدم و مغزمو خالی کردم.

شبهای پاییز و زمستان فقط باید دور هم بشینیم و بخندیم و خوش باشیم و از طولانی بودنش لذت ببریم ان شالله

یکم آبان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)