فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

تعیین گد فنقلی

٢٠/٨/١٣٩٠ خوشگله مامان سلام  امروز قبل از رفتن به پارک این عکسها رو ازت گرفتیم دائم قدتو اندازه میگیریم ببینیم چقد اضافه شده با متر بابایی،مترخیاطیه خاله عاطفه و با متر خودت با هر چی دمه دستمون بیاد شما هم شیطونی میکنی و پاهاتو صاف نمیذاری بافتن لباسهای رنگارنگ برای عروسکه نازم یکی از سرگرمیهای دوران بارداریم بود. این لباس یکی از اوناس که کاملا سایزته مبارکت باشه گوله برفیه مامانی     ...
20 آبان 1390

اولین خرید با ناناز خانمی

سلام لیدی فاطمه  امروز برای اولین بار شما  رو بردیم خرید میخواستیم واست پمپرز و کلاه زمستونه بگیریم ولی این لباسهای خوشگلم دیدم حیفم اومد نگیرم برو پایین عکسهاشو می بینی   ...
19 آبان 1390

ددری با فاطمه جون

سلااااااااااااام نخودچی   دوباره پارک بعثت دخترکم ،ولی خوشبختانه این بار،بیدار بودی و با حیرت فراوان به دور و برت نگاه میکردی یه باره میخواستی همه چیزو باهم ببینی و تو ذهن کوچولوت ثبت کنی کلاغها،پرستوها،چمن،آسمون و...همه وهمه یه دنیا ؟؟؟؟؟برات بود ببین داری به این دنیایی که ٤٧روزه پا توش گذاشتی فکرمیکنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ....         ...
12 آبان 1390

پیرهن صورتی

این عکسهای قشنگتو که ١٠ آبان ازت انداختم و عاشقشونم به خاطره خالجان و عمو محمد و دایی رحمت و زن دایی میذارم که دلشون واست یه ذره شده  برای دیدنت لحظه شماری میکنن ومدام تماس میگیرن و میگن فاطمه رو ببوس و  عکسهای جدید برامون بذار   جاتون باشم دوباره میرم بالا و عکسهارو مجددا میبینم   ...
10 آبان 1390

عکسهای جذاب و ناز

دوشنبه  ٩/٨/١٣٩٠یه عالمه عکسهای ملوس از ناناز خانم گرفتم که تو هرکدومش با دستها و پاهای کوچولو و لبهای همیشه خندونش واسم خودنمایی می کرد الهی فدات بشم شکلاتمی م یخورمت           برای دیدن سایر عکسهای عسل بانو هر چه سریعتر به ادامه مطلب برید       خدا جونم همه لحظه های دخملکمو به خودت میسپارم   ...
9 آبان 1390

چهل روزگی

مبارک مبارک چهل روزگی مبارک عزیزم خیلی مسرور و شادمانم که چهل روز ابتدایی زندگیت به خوبی سپری شد و تا امروز بجز کمی نفخ و اندکی جوش مشکل خاصی نداشتی.چهل شبانه روز با تو بودن برایم یه دنیا زیبایی به همراه داشت.گذشت ولی تمام ثانیه ثانیهاش برام خاطره شد. لحظه لحظهاش برام دوست داشتنی و عزیزه ،در این روزها زل زدن به تو رو با هیچ چیزی عوض نمی کردم تماشای دستها و انگشتهای کوچولوت که میتونی هزاران فرم درشون بیاری و نظر من و بقیه رو به خودت جلب کنی عاشق لبخندت هنگام شیر خوردنم،دیونه کنجکاویاتم وقتی به یه نقطه خیره میشی منم کوتاهی نمیکنم و برات میگم که داری چیو میبینی،این وسیله چیه،چیکار میکنه و... می میرم...
6 آبان 1390
61299 0 16 ادامه مطلب

بازم 5شنبه و تعطیلی و پارک

٥/٨/١٣٩٠ ببینم این هفته میخواین منو کدوم پارک ببرید؟؟؟ عزیزم امروز تصمیم گرفتیم پارک بعثتو نشونت بدیم هوا عالی بود شما هم حسابی لالا کردی،حتی بیدار نشدی درختهای خرمالو ببینی گلم یه پیشی خیلی لوس تو پارک بود دوست داشتم، بیدار بودی و می دیدی چه شیرین کاریهایی میکرد بزرگ شدی فیلمشو نشونت میدم   ...
5 آبان 1390

4شنبه _4 آبان

دختر سحرخیزم سلام سلام ساعت  ٦صبح که بابایی از خواب پاشد دید لباست عوض شده ،تعجب کرد آخه شما تیپ زده بودی بری خونه مامان جون داشتی ورزشتم انجام میدادی (تند تند دست و پا میزدی)، ببین بعدشم از شما و بابایی چند تا عکس خوشگل  گرفتم ، فاطمه:ای بابا منو نگاه کن!!!!!!!!! فاطمه:باز که داری مامانو میبینی،انگار نه انگار"من "تیپ زدم!!!!   فاطمه:آها حالا خوب شد ...
4 آبان 1390