فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

پیشرفت های نی نی گلم

سلام گلم از کارهای جدیدت واست بگم که روز به روز جذاب تر میشی و خودتو بیشتر تو دلمون جا میکنی خدا رو هزار با شکر خندهات نسبت به قبل خیلی بیشتر شده مروری به قبل که میکنم اوایل فقط اه اه(با کسره) میگفتی و بعدش تبدیل به غغغغ ،اغغ ،گگگ کوتاه و آروم شد ولی الان اغغغو و گگگ و... با صدای بلند تر میگی و با جیغ که همراه بشه دل آدمو میبره معمولا آواز خواندن دو بار در روز وقتی که بیدار و سرحال هستی اتفاق میافته اگه دست به لبت بزنیم بلندتر نغمه سرایی میکنی  دختر باهوشم 3 تا کتاب تقویت هوشتم چند روزه که شروع کردم بهت نشون میدم جالبه بدونی که بیشتر از هر اسباب بازی و جغجغی رنگی ای نگاه و سپس دنبال...
2 آذر 1390

دیدار نی نی فاطمه ونی نی آنیا

سلام بر ستاره پر فروغم  امروز رفتیم خانه مامان جون، آنیا (نوه ی دختر خاله مامان جون )هم اونجا بود. آنیا جون دو ماه از شما بزرگتره و حسابی خوش خنده و ملوس شده،شما هم طبق معمول با حیرت نگاه میکنی!!!!!!!! فاطمه، انیشتین کوچولوی مامان   ...
1 آذر 1390

دخترم

اگر روزي دشمن پيدا كردي، بدان در رسيدن به هدفت موفق بودي! اگر روزي تهديدت كردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزي خيانت ديدي، بدان قيمتت بالاست! اگر روزي تركت كردند، بدان با تو بودن لياقت مي خواهد ! دخترم همیشه با خدا باش که او دوستار توست.   ...
30 آبان 1390

ادامه دکتر رفتن

یا من اسمه دواء و ذکره شفاء نانازی ابتدا عکسی که قبل از دکتر رفتن، بابا امین ازت انداخت  واست میذارم اینم یکی دیگه از لباسهایی که بافته بودم مبارکت باشه نی نی جونم   نانازی آقای دکتر جواب آزمایشهاتو دید خدا رو شکر همه چیز خوب بود. راجع به اینکه زمان شیر خوردنت خیلی کمه با دکترت صحبت کردم گفت به جای ویتامین آ+د ایرانی باید 25 قطره مولتی ویتامین خارجی مصرف بشه که اشتها آوره بعدشم رفتیم خانه مامان فریده بیدار بودی و کلی براشون ذوق کردی  الهی همیشه سالم و سرحال باشی   ...
29 آبان 1390

واکسن دو ماهگی

بالاخره روز واکسن رسید امروز صبح ابتدا ١٠ قطره استامینوفن بهت دادم بعد راهی بهداری شدیم تو راه خیلی حالم بد بود استرس شدیدی داشتم همش دعا میکردم که خیلی اذیت نشی و راحت باشه تا رسیدیم ابتدا قد و وزن شدی که الحمدلله نمودار رشدت نرمال بود بعدش قطره فلج اطفال خوردی سپس من و بابایی پاهاتو نگه داشتیم خانم پرستار بی رحمانه سرنگ را تا ته تو رونت فرو کرد گریت تا آسمون رفت منم اونجا بود که بغضم ترکید نتونستم خودمو کنترل کنم  وای چه سخت بود هنوز اولی تمام نشده بود که گفت بعدی آخه هم واکسن سه گانه هم  هپاتيت B داشتی .الهی بمیرم مجبور بودیم چون ديفتري، كزاز، سياه سرفه بیماریهای خطرناکی هستند. رسدیم خانه تا پ...
28 آبان 1390

تولد دو ماهگیت مبارک

مبارک مبارک تولد دو ماهگیت مبارک فرشته آسمونیه مامانی دومین ماه از زمینی شدنت نیز گذشت و خاطراتش تو اعماق وجودم ثبت شد   حضورت این قدر برام درونی شده که دیگه هیچ چیز بدون تو برام قشنگی نداره خدا رو هزار با شاکرم که تو این ماه شاهد خندهات بودم برام اغو اغو غغغغ وگگگگ می گی و من بهت میبالم و بابا امینم به زبون نی نی ها مثل خودت همراهیت میکنه به یه نقطه زل میزنی و بدون پلک زدن حسابی نگاه میکنی، اگه مسابقه نگاه کردن بدون پلک زدن بذاریم بدون شک شما پیروز میشی با لبات حباب درست میکنی و منو سرگرم میکنی ...
27 آبان 1390

دل درد و بی تابی و دکتر و دارو ...

کودک دلبندم سلام امروز پنجشنبه ٢٥ آبان، ساعت  ١١ آقای دکتر موحدی  شما رو دید تا دلتو فشار داد با عرض معذرت همون جا یه عالمه بالا آوردی،واست سونگرافی از تمامی دستگاه گوارشت و آزمایش ادرار نوشت و هربال کر(مخلوط زیره سیاه و سبز و ترنجبین)دو بار در روز هر بار ١میل و قطره دایمتین روزی دو بار هر بار ٧ قطره تجویزکرد بعدش رفتیم بیمارستان دنا سونو بدی کلی زیر دست سونگرافیست بیتابی کردی الهی فدات بشم لازم بود مامانی چون دل درد خیلی اذیتت میکرد قرار شد جواب آزمایشات رو ببریم تا آقای دکتر نظر بده راجع به سوراخ کردن گوشات مشورت کردم نظرآقای دکتر  ماهگی بود ولی لاله گوشتو که دید گفت الانم مشک...
25 آبان 1390

عید قربان

 به نام خدای آفریننده زیبای ها عیدت مبارک نی نی کوچولوی مامان امروز نتونستیم بیرون بریم  چون دیروز بارون اومده بود و هوا سرد شده ولی مامان جون نذاشت تنها بمونیم ناهار قلیه ماهی درست کرده بود، آورد، دور هم خوردیم کاشکی شما هم میتونستی از غذاهای خوشمزه ای که میخوریم، بخوری این لباس های خوشگلم خاله مریم واست گرفته، دستش درد نکنه   نی نی کوچولوی مامان شما هم مثل آدم بزرگها، صاحبه حساب بانکی شدی که بتونیم پولاتو توش پس انداز کنیم. ...
24 آبان 1390