فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

13 اردیبهشت

1391/2/13 17:06
نویسنده : مامان
476 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح ساعت ٦:٣٠ از خواب پاشدی بابایی هم باحوصله ماشین و زنگوله و کتابی که دیشب واست از تهران آورده بود نشونت داد. سه چهار روز گذشته دست و پات که به بدنم میخورد مثل همیشه نبود کمی داغ شده بود _ البته این وضعیت از دراومدن اولین دندون تا حالا ادامه داره تب میکنی و ول میشه _ خلاصه خیلی ناآروم بودی

جا داره همین جا از خاله جون فاطمه تشکر کنم که یکی دو روزی که بابایی نبود حسابی کمکم بود الهی که بتونم از خجالتش در بیام، با صبر و دلسوزانه بغلت میکنه و...

زنگوله به این دلیل واست آورد چون خونه مامان فریده داشتند خیلی از صداش خوشت می اومد. تانک میلیتاریتم خیلی باحاله در اثر برخورد با مانع قدرت دور زدن و ...داره

اینم کتابت که پر از خوراکی های جور واجوره

صبح در حالی که پای سیستم بودم داشتم وبتو آپ میکردم اول با انگشت پات دکمه restart فشار دادی بلافاصله بعد دکمه power زدی و کامپیوترو خاموش کردی.اینم از اولین شیطونیاته دیگه

فکر کنم منظورت این بود که "کامپوتر باید خاموش شه و به من رسیدگی کنید"

امروزم  همین جور آوا سازی میکردی و کاکا و اغو و ب(با فتحه) میگفتی.فدات شم به لطف خدا روز به روز آواز خوندنت بهتر میشه. در ضمن دست زدنت هم با صدا شده چون یاد گرفتی کف دستاتو به هم میزنی

امروز بعد از مدتها وقت کردم سری به پستهای قبلی وبلاگت بزنم و مروری به گذشته داشته باشم. خیلی دلم برای ماهها قبلت تنگ میشه.  یه روز فیلم بیمارستانت در حالی که پارچه سبز دورت بود و صورتت صورتی و ... رو دیدم کلی اشک شوق ریختم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان علی
13 اردیبهشت 91 15:55
عزیزم امان ازین وروجکا . علی هم خیلی وقته دیگه میشینه روی کیبورد و حسابی تایپیست شده عاشقه ماوس و کابل. عکسای بامزه ای هم ازش گرفتم که موقع خونه تکونی عید. اگه فاطمه اینجا دم دستم بود دندون دندونش میکردم وروجکو از الان ادعای حق و حقوق می کنه


اه پس علی
هم ها