به حمام پناه آوردم...
سلام ناناسم
دختر گلم دیروز عصری بردیمت باغ جنت تو سرسره ذوقه فراوان کردی.اولین روزی بود که با تیشرت میبردیمت بیرون(البته کلی تلاش کردم تا بابایی راضی کردم میگفت ممکنه باد بیاد). تیپ اسپرتم خیلی بهت میاد کلی ذوقتو کردم
عکس زیبایی در کنار گل شیشه شوی(Bottle Brush Flower )
دو تا پاهاتو میزدی رو سرسره و ابرازخوشحالی میکردی
بعدش بابایی رفت ورزش تو خونه اصلا آروم نبودی خوابت میومد ولی نمی خوابیدی هر چی بهت نشون میدادم،میبردمت تو اتاقها،سالن فایده نداشت از سر ناچاری بردمت تو حمام رو صندلی نشستیم شما هم به آواز خونی مشغول شدی تا باباامین اومد
دعا:
رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً
اى پروردگار ما، ما را از سوى خود رحمت عنايت كن و كار ما را به راه رستگارى انداز
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی